داستانهایی از سرزمین وایکینگها
این رفیق شفیق ما در گذشتهها که میشد حداقل سالی، ماهی یک بار همدیگر را ببینیم لطف مینمودند و ما را از نوشتههای خود بهرهمند میفرمودند،(ما هم هی ایراد میگرفتیم) اما از وقتی پا گذاشتند به سرزمین وایکینگها، ما هم از وجود گهربارشان محروم شدیم، تا همین چند روز پیش که همای همت بر سرشان فرود آمد و امر به نوشتن فرمود! و اینک این شما و این هم داستانهایی از سرزمین وایکینگها
<< Home