Saturday, September 17, 2005

از نظریه‌های علمی بترسیم یا نه

این بحث جایگزینی نظریه‌ي آفرینش به جای نظریه‌ی تکامل داروین در کتابهای علوم مدارس آمریکاچندین سال است که به طور جدی مطرح شده و موافقان و مخالفانی داشته است. این جایگزینی در چند ایالت نیز به اجرا در آمد و حالا بوش نیز در این زمینه داد سخن داده است و آن را تأیید کرده است. من کاری به این که سیستم آموزش آمریکا بهتر است چه بکند یا این که کدام نظریه درست است کاری ندارم. کلینتون اولین بار که این بحث مطرح شد گفت من ترسی از نظریه‌ی تکامل ندارم چون فقط یک نظریه است. این نشان می‌دهد که سیاست مداران هنوز شأن و مرتبه‌ی گزاره‌های علمی را نمی‌دانند. البته بسیاری از اهالی علم هم این را نمی‌دانند.
در مدرسه به ما یاد می دهند که فرهاد کنجکاو برای اینکه بفهمد کرم‌های خاکی از کجا آمده‌اند اول فرضیه می‌سازد،بعد آزمایش می‌کند و بعد هم به نتیجه می‌رسد و قانون علمی صادرمی‌کند. این اسطوره‌ی فرهاد کنجکاو بلای جان آموزش در همه جای دنیاست که کم‌کم بعضی‌ها سعی می‌کنند آن را تعدیل کنند. اشکال این برداشت از کار علمی این است که اولاً این تصور را ایجاد می‌کند که کار علمی همین قدر سرراست و بی‌دردسر است و اگر شما همت کنید و شب تا صبح به مغزتان فشار بیاورید و یک فرضیه‌ی عجیب غریب بسازید یک شبه دانشمند می‌شوید و دولت و ملت هم باید در اختیار نبوغ شما قرار گیرد و هر امکاناتی خواستید تأمین کند تا شما فرضیه‌ی خود را آزمایش کنید ( در دفتر انجمن فیزیک ایران بایگانی مفصلی از این درخواستها وجود دارد که یا به دنبال تأیید بوده‌اند یا حمایت مالی)
اشکال دوم این است که این نوع دید نسبت به علم جایی برای نظریه‌های علمی نمی‌گذارد و آنرا هم مرتبه با فرضیه می‌داند که اگر اثبات شد می‌شود قانون.

نظریه و قانون علمی دو موجود کاملامتفاوت هستند و هرکدام ممکن است اثبات یا نقض شوند. قانون می‌گوید که طبیعت چگونه رفتار می‌کند و نظریه باید توضیح دهد که چرا طبیعت این‌گونه رفتار می‌کند (خیلی که سخت نشد؟)
نیوتون تنها با آزمایش و مشاهده به این نتیجه رسید که مثلا شتابی که جسمی با جرم معین می‌گیرد به نیروی وارد شده و جرم جسم بستگی دارد ،یا نیروی جاذبه بین دو جسم با زیاد شدن جرم زیاد می‌شود و با زیاد شدن فاصله بین دو جرم کم می‌شود. اینها قوانینی هستند که ما مستقیماً در رفتار طبیعت می‌بینم، اما همین قوانین در مقیاسهای خیلی بزرگ در ابعاد کهکشانها و مقیاس‌های خیلی کوچک در ابعاد اتمی نقض می‌شود و کاربرد ندارد. نظریه‌های علمی برای توصیف قانونها و این که چرا طبیعت این شکلی رفتار می‌کند ساخته می‌شود. قانون گرانش می‌گوید دو جرم با فلان رابطه‌ریاضی یکدیگر را جذب می‌کنند و نظریه‌ی گرانش باید توضیح دهد که اصلاً چرا دو جرم باید یکدیگر را جذب کنند؟از کجا از وجود یکدیگر خبردار می‌شوند؟ چرا نیروی بین آنها مثلا با فاصله به توان دو کم می‌شود نه فاصله به توان سه؟ و جالب است بدانید که بشر با این همه پیشرفتی که کرده هنوز نمی‌داند چرا وقتی سیب را ول می‌کنیم سقوط می‌کند و سربالا نمی‌رود! هرچند چگونگی آن و قوانین سقوط آزاد را حتی بچه‌های دبیرستانی هم می‌دانند
نظریه‌های علمی هم ممکن است با آزمایش یا مشاهده تأیید یا رد شوند. مثلا طرفداران نظریه‌ی تکامل به دنبال شواهدی هستند که روند تکامل را قدم به قدم اثبات کند، اما حتا اگر همه‌ي این شواهد به دست آید نظریه‌ی تکامل تبدیل به قانون نمی‌شود. نظریه‌ی نسبیت عام رفتار طبیعت در مقیاسهای بزرگ و اجرام بزرگ را توصیف می‌کند و همیشه موفق بوده است یا نظریه‌ی کوانتوم که بر عکس رفتار ذرات را در مقیاس‌های بسیار کوچک بررسی می‌کنداما این‌ها هیچ‌گاه تبدیل به قانون نمی‌شوند.هیچ وقت چرا جای چگونه را نمی‌گیرد

پس آقای کلینتون و بوش هردو باید حواسشان را جمع کنند و از نظریه‌ها بترسند، چون بمب‌های اتمی هم بر اساس نظریه‌ی کوانتوم و مدلهای هسته‌ای که به گفته‌ی آنها فقط نظریه هستند ساخته می‌شوند و جان آدمها را می‌گیرند