Friday, December 30, 2005



یک سایت خیلی باحال که با راهنمایی جناب سیبستان کشفش کردم. بنیاد مطالعات ایران بیست و پنج سال پیش تأسیس شده است و در حال حاضر در آرشیوش کلی عکس و مطلب و موسیقی ناب پیدا می‌شود. البوم‌های عکس با عکسهایی تاریخی که من از قسمت فعالیتهای زنانش خیلی خوشم آمد. تاریخ برای کودکان که کلی هم به درد من می‌خورد چون سواد تاریخم از دوران کودکیم هم کمتر است. داستانهای شاهنامه، مصاحبه‌های شنیدنی با آدمهای دوست داشتنی... خلاصه خوراک چند هفته من تأمین شد. حتماً یک سر اینجا بزنید، دست خالی برنمی‌گردید
اما مطلبی که توجهم را خیلی جلب کرد: البته که دیدن چنین عکسی موجب افتخار است


اما زنان ایران هنوز هم بیشتر اینها هستند اگر چشممان را کمی باز کنیم و کمی آن طرفتر از نوک دماغمان را هم ببینیم. نگویید چرا احمدی‌نژاد رأی می‌آورد

توی ذوقتان خورد؟ اگر فکر می‌کنید که خوب این عکس مال چهل سال پیش است و آنها عقب افتاده بودند و الان زنان ما مدرن شده‌اند سخت در اشتباهید!این تضاد هنوز هم به همین شدت وجود دارد. و تا وقتی که چنین است راه به جایی نخواهیم برد. هم خانومهای دماغ سربالا مثل خودم باید یاد بگیرند که ما همه مردمان نیستیم و هم تمام تلاشمان را بکنیم تا سطح آگاهی و خواسته‌های مردمانمان را به مال خودمان نزدیک کنیم. بسم‌الله

پی نوشت: فکر می‌کنید این خانومهای مینی‌ژوپ پوشیده آستین حلقه‌ای با تمام خلوص نیتی که دارند و تلاشی که می‌کنند چقدر می‌توانند در زندگی خانومهای چادر به سری که دورشان هستند اثر بگذارند؟ چقدر نزد آنها مقبولیت دارند؟ پیش همسران آنها چه‌طور؟(خودم هم خوشم نمی‌‌آید اما زندگی این خانومهای خانه تنها در سایه شوهرانشان تعریف می‌شود). الان هم وضعیت همین است. من ده سال زور زدم تا علم را به میان این مردم ببرم و یادشان بدهم که به جای ترسیدن از کسوف ار آن لذت ببرند و برایشان ثابت کردم که ماه گرفتگی ضرری برای زن حامله ندارد و .... اما می‌دانم که یک نخود هم موفق نشدم که چیزی را عوض کنم. وقتی این عکسها را دیدم اول احساس کردم که وضعیت خودم هم همین قدر مضحک بوده است. بعد به این فکر افتادم که خوب حالا چی‌کار باید کرد که این طور نباشد؟