Monday, April 03, 2006

سیزده به در خود را چگونه گذراندید؟


ما سیزده به در به کنار دریاچه کلمبیا رفتیم و در آنجا وسطی و بشقاب پرنده بازی کردیم. بعد هم که گرسنه‌مان شد بساط کباب را راه انداختیم در یک جایی که مخصوص همین کار بود. فقط یک آجر کنارش بود که رویش نوشته بود پروژه نمی‌دانم چی‌چی و خبر داده بود که روز یک شنبه ساعت ۳ برای برداشتنش می‌آیند. ما هم بچه‌های خوبی شدیم و بهش دست نزدیم و حتی به زغال‌ها و خاکسترهای روی سکوی سیمانی هم دست نزدیم و با زغالهای خودمان شروع کردیم به کباب درست کردن که چشمتان روز بد نبیند! دیدیم یک خانومی با داد و بیداد و فریاد داره می‌آید به طرف ما که شما پروژه مرا خراب کردید، من اینجا را رزرو کرده‌ام برای کلاسی که الان داریم، مگر شما نمی‌دانید که اینجا مال دانشگاه است و باید با حراست هماهنگ کنید؟ ما هم مثل بچه‌های خوب جواب دادیم که باور کنید ما به این آجر که پروژه شماست و دوتا سنگی که کنارش گذاشته‌این اصلاً دست نزدیم که خانومه دیگه منفجر شد و گفت بابا همین زغالها و خاکسترها پروژه ماست! چرا تویش آشغال ریختین و رویش راه رفتید؟!! ما که دوتا شاخ روی کلمون سبز شده بود قسم خوردیم که ما این کار را نکردیم (واقعاً هم نکرده بودیم ) بعد تازه متوجه شدیم که زیر زغال و خاکسترها اسکلت یک جانوری هست!! ما هم دوتا پا داشتیم دوتا دیگه هم قرض کردیم و منقلهای داغ و پر اتش را که هنوز کبابها داشت رویش جلز ولز می‌کرد برداشتیم و رفتیم یک جای دورتر که دست خانومه به ما نرسد. تازه داشتیم جاگیر می‌شدیم و کبابها را پشت و رو می‌کردیم که یک آقایی چوب به دست درآمد که اینجا چه‌کار می‌کنید؟مگر نمی‌بینید که اینجا زمین گلف است و من هم دارم بازی می‌کنم؟! یالا بساطتان را جمع کنید بروید! و ما هم در حال که همگی متفق‌القول بودیم که باید گلف را از فهرست ورزشها حذف کرد دوباره مثل آواره‌ها هلک و تلک رفتیم و رفتیم تا یک نیمکت عمومی که صاحب نداشت و هیچ نشان و آدرس و پروژه‌ای هم رویش نبود پیدا کردیم و همان جا اتراق کردیم و کبابهای از دهان افتاده را با ولع تمام نوش جان کردیم! جای شما خالی
بعد هم مثل هرسال کلی سبزه و درخت گره زدیم و سیزده به در سال دگر خواندیم ، باشد که امسال افاقه کند