شب است و سکوت است و نظافتچیهای دانشگاه
این خانومهای نظافتچی دانشگاه پر حرفترین، دقیق ترین و فضولترین آدمهای غیر ایرانی هستند که من در کانادا دیدم. اکثراً از کشورهای اروپای شرقی آمدهاند، و وقتی آخر شب که همه تعطیل کردهاند رفتهاند خانه، در یک اتاق را باز میبینند دیگر روزگار خوشیشان است و همین طور هی از زمین و زمان حرف میزنند! بستن در اتاق هم هیچ فایدهای نداره،چون کلید همه اتاقها را دارند و وقتی مثلاً برای نظافت در را باز میکنند و میایند تو، اصلاً کاری ندارند به اینکه سرت گرم کارت است و مزاحم هم لازم نداری. یکی از دغدغههای این قشر زحمتکش وصل کردن دختر و پسرهای دانشکده به همدیگه و کشف روابط بین آنهاست و تا حالا هم دور از چشم خودمان ما را چندین بار «پارتنر» این و آن کردهاند ( درست عین خودمان) . اما اوج هنر فضولی یکی از این بانوان محترم چند روز پیش به منصه ظهور رسید:
ایشون: من اگر یک سؤالی بکنم ناراحت نمیشی؟
من: نه، بفرمایید
ایشون: اگر دوست داشتی جواب نده
من: شما بفرمایید سؤال چیه؟
ایشون: من اصلاً فضول نیستم ها، فقط کنجکاو شدم که یک چیزی را بدانم
من: حالا چی هست؟
ایشون: (با ناز و ادا و چشم و ابرو) من هروقت اتاق پسرها را تمیز میکنم یک گلیم توی اتاقشان هست، اما توی اتاق دخترها نیست، مگر نماز خواندن توی دین شما فقط برای مردها اجباری است؟
من: نه خیر، این هم گلیم من! (در کشوی میز را باز کردم و یک سجاده دور زیپدار که دوست عزیزم برایم دوخته نشانش دادم) دلیلش این است که پسرها شلخته هستند و گلیمشان را همین جوری روی زمین ول می کنند، دخترها مرتب هستند و تا میکنندش می گذارندش توی کشو!
اولاً که من اصلاً نفهمیدم این بانو از کجا فهمیده که این «گلیم» برای نماز خواندن است؟ بعد هم فقط یک آقای نماز خوان گلیمدار و یک خانوم نماز خوان گلیمدار (که همیشه سجادهاش توی کشو است) در این دانشکده وجود دارد، حالا چهطوری ایشون به چنین استقرایی دست یافتهاند الله اعلم
ایشون: من اگر یک سؤالی بکنم ناراحت نمیشی؟
من: نه، بفرمایید
ایشون: اگر دوست داشتی جواب نده
من: شما بفرمایید سؤال چیه؟
ایشون: من اصلاً فضول نیستم ها، فقط کنجکاو شدم که یک چیزی را بدانم
من: حالا چی هست؟
ایشون: (با ناز و ادا و چشم و ابرو) من هروقت اتاق پسرها را تمیز میکنم یک گلیم توی اتاقشان هست، اما توی اتاق دخترها نیست، مگر نماز خواندن توی دین شما فقط برای مردها اجباری است؟
من: نه خیر، این هم گلیم من! (در کشوی میز را باز کردم و یک سجاده دور زیپدار که دوست عزیزم برایم دوخته نشانش دادم) دلیلش این است که پسرها شلخته هستند و گلیمشان را همین جوری روی زمین ول می کنند، دخترها مرتب هستند و تا میکنندش می گذارندش توی کشو!
اولاً که من اصلاً نفهمیدم این بانو از کجا فهمیده که این «گلیم» برای نماز خواندن است؟ بعد هم فقط یک آقای نماز خوان گلیمدار و یک خانوم نماز خوان گلیمدار (که همیشه سجادهاش توی کشو است) در این دانشکده وجود دارد، حالا چهطوری ایشون به چنین استقرایی دست یافتهاند الله اعلم
<< Home