سفرنامه هاوایی ۱
نمی دانم چرا من انقدر خوش شانس هستم و همیشه افسری که باید ورود و خروج من به امریکا را ثبت کند در حال کارآموزی است! به هر حال این آقای سبیل کلفت این دفعه دیگر آخرش بود، چون حتی دیکته کلمات انگلیسی را هم بلد نبود و از من میپرسید. بعد هم گفت من باید بهت اعلام کنم که موقع خروج از امریکا باید خروجت را ثبت کنی، اما خدا وکیلیش نمی دانم کجا و چه طور، خودت که یک بار این کار را کردی لابد بلدی دیگه! سر آخر هم چون نمی دانست که برای چه مدت باید به من ویزا بدهد حداکثر زمان ممکن، یعنی یک ویزای شش ماهه بهم داد! حالا من میتوانم شش ماه توی امریکا بچرخم، اگر استاد راهنما و .... بگذارند. این دفعه برخلاف دفعه اول خیلی سؤال و جوابم نکردند و همه چیز به خوبی و خوشی گذشت. عکسهایی از فرودگاه ونکوور را اینجا میگذارم
<< Home