Monday, June 13, 2005

سقوط

نمی دونم چرا این روزها انقدر عقاب درو برمون زیاد شده! این هم یک شعر بسیار زیبا از دوست عزیزم سیامک ارزانپور
که من احساس می کنم یه جورایی با حال و هوای این روزها می خونه

سقوط

روزی اگر عقاب
در انتظار صید
بنشسته بر درخت
مغرور
مطمئن
صید کسان شود
تیری ز دست غیب
ناگاه
بی خبر
در قلب نازکش
یک آن فرو رود
در لحظه ی سقوط
پرهای بی غمش
آسوده
بی خیال
در لابه لای باد
بر این تصورند
پرواز دیگری
بهر شکار صید
آغاز گشته است