یکی قصه گویم پر آب چشم
اولاً در مورد نوشته قبل: من هر خبر یا نوشتهای را که حساسیت مرا برانگیخته کند نقد میکنم (این یک کمی با غر زدن و گله و شکایت فرق دارد) و قبلاً هم بارها این کار را کردهام، مثلا ً اینجا و اینجا و اینجا. یکی از مواردی هم که موضوع را حساس میکند همین است که خبری در مورد خودت باشد یا نزدیکانت.
در ضمن خوبیش این است که کسانی که مخاطب نقدت بوده اند جوابت را میدهند و سوء تفاهمها برطرف میشود. مثلاً اینکه این خبر در آخرین ساعات شب و تلفنی اعلام شده و فرصت زیادی برای تهیه متن کامل و دقیق یا پیدا کردن عکسهای متنوع وجود نداشته است.
اما حالا بگذارید داستان پر آب چشم جایزه نجوم دو سال قبل را تعریف کنم تا کمی مایه انبساط خاطر شود و با هم بخندیم! دو سال پیش برنامه روز نجوم از طرف انجمن نجوم ایران برگزار شدو و ما سعی کردیم گروههای مختلف را در نقاط مختلف هماهنگ کنیم. البته فقط سه یا چهار گروه بیشتر نبودند و گروههای مختلف در شهرهای مختلف هم برنامههای خودشان را داشتند. برنامه ما با همکاری شبانهروزی بچههای فرزانگان در محل خانه هنرمندان برگزار شد و استقبال چشمگیری هم از آن شد. اتحادیه جهانی نجوم هر سال چندین جایزه به برگزار کنندگان روز نجوم در سراسر جهان میدهد. یکی جایزه اصلی است که به بزرگترین و فراگیرترین برنامهای داده میشود که توانسته باشد بیشترین افراد و گروهها را سازماندهی کند و امسال ایران این جایزه را برده است. این جایزه یک لوح تقدیر و معادل ۲۵۰ دلار کتاب و محصولات نجومی است. یکی دیگر از جایزه ها جایزه بهترین ایده نو در برگزاری روز نجوم است که جایزه نقدی ندارد و فقط یک لوح تقدیر است. دو سال پیش ما این جایزه را بردیم.
تا این جای داستان خیلی خوب بود، اما ماجراهای خنده دار بعد از این اتفاق افتاد: این جایزه به اسم فرد داده میشود نه یک انجمن یا گروه، برای همین وقتی که لوح به دستم رسید دو نسخه کپی رنگی از آن تهیه کردم و همراه با یک جعبه شیرینی یکی را به مدرسه فرزانگان و دیگری را همراه با فاکتور هزینه های انجام شده به انجمن نجوم بردم (قابل توجه آنهایی که ادعا میکنند اصل لوح پیش آنهاست ).اما حرف و حدیثها به زودی شروع شد:
برگزاری روز نجوم از طرف شاخه آماتوری در برنامه سالانه شاخه به انجمن نجوم اعلام شده بود و چندین بار هم برای هماهنگیها در این مورد با رییس انجمن صحبت کرده بودم. برای برگزاری برنامه هم سعی کردیم تا جایی که ممکن است حامی پیدا کنیم و هزینه ها را کم کنیم. در نهایت خرجی که روی دست انجمن ماند فقط یک دهم هزینه واقعی بود که صرف اجرای این برنامه شد. اما در نهایت تعجب وقتی که فاکتورها را به انجمن بردم (البته همراه با اعلام خبردریافت جایزه) جواب این بود: مگر شما از ما اجازه گرفتید این کار را بکنید که حالا انتظار دارید ما هزینهها را پرداخت کنیم ؟ و خلاصه چندین ماه طول کشید تا سند و مدرک گفتگوهای انجام شده را جلوی آدم بزرگهای انجمن بگذاریم و آنها بپذیرند هزینهای را که من از جیب مبارک داده بودم پرداخت کنند. از طرف دیگر به گوش مدیر مدرسه رسانده شده بود که این جایزه قسمت نقدی هم داشته است و من آن را بالا کشیدهام! و بعد هم که آمدم کانادا دیگر شکی باقی نماند که من با پولی که متعلق به مدرسه بوده است هزینه سفرم را تأمین کردهام! (با ۲۵۰ دلارکتاب و مجله!) من هم هرچقدر قسم و آیه آوردم که چنین چیزی در کار نبوده است راضی نشدند و از من خواستند که نامه رسمی از طرف اتحادیه جهانی نجوم برایشان بیاورم که تأیید کند پولی به من داده نشده است! من هم خواستم آنها مدرکی بیاورند که من پول گرفتهام و به آنها ندادهام!
القصه، ماجرای کار علمی کردن و درست کار کردن توی مملکت ما همینه! همانطور که قبلاً هم نوشته بودم اگر فقط با عشق و علاقه خودت کار نکنی خیلی زود از پا در میآیی. امیدوارم به زودی هم به همه این ماجراها بخندیم
در ضمن خوبیش این است که کسانی که مخاطب نقدت بوده اند جوابت را میدهند و سوء تفاهمها برطرف میشود. مثلاً اینکه این خبر در آخرین ساعات شب و تلفنی اعلام شده و فرصت زیادی برای تهیه متن کامل و دقیق یا پیدا کردن عکسهای متنوع وجود نداشته است.
اما حالا بگذارید داستان پر آب چشم جایزه نجوم دو سال قبل را تعریف کنم تا کمی مایه انبساط خاطر شود و با هم بخندیم! دو سال پیش برنامه روز نجوم از طرف انجمن نجوم ایران برگزار شدو و ما سعی کردیم گروههای مختلف را در نقاط مختلف هماهنگ کنیم. البته فقط سه یا چهار گروه بیشتر نبودند و گروههای مختلف در شهرهای مختلف هم برنامههای خودشان را داشتند. برنامه ما با همکاری شبانهروزی بچههای فرزانگان در محل خانه هنرمندان برگزار شد و استقبال چشمگیری هم از آن شد. اتحادیه جهانی نجوم هر سال چندین جایزه به برگزار کنندگان روز نجوم در سراسر جهان میدهد. یکی جایزه اصلی است که به بزرگترین و فراگیرترین برنامهای داده میشود که توانسته باشد بیشترین افراد و گروهها را سازماندهی کند و امسال ایران این جایزه را برده است. این جایزه یک لوح تقدیر و معادل ۲۵۰ دلار کتاب و محصولات نجومی است. یکی دیگر از جایزه ها جایزه بهترین ایده نو در برگزاری روز نجوم است که جایزه نقدی ندارد و فقط یک لوح تقدیر است. دو سال پیش ما این جایزه را بردیم.
تا این جای داستان خیلی خوب بود، اما ماجراهای خنده دار بعد از این اتفاق افتاد: این جایزه به اسم فرد داده میشود نه یک انجمن یا گروه، برای همین وقتی که لوح به دستم رسید دو نسخه کپی رنگی از آن تهیه کردم و همراه با یک جعبه شیرینی یکی را به مدرسه فرزانگان و دیگری را همراه با فاکتور هزینه های انجام شده به انجمن نجوم بردم (قابل توجه آنهایی که ادعا میکنند اصل لوح پیش آنهاست ).اما حرف و حدیثها به زودی شروع شد:
برگزاری روز نجوم از طرف شاخه آماتوری در برنامه سالانه شاخه به انجمن نجوم اعلام شده بود و چندین بار هم برای هماهنگیها در این مورد با رییس انجمن صحبت کرده بودم. برای برگزاری برنامه هم سعی کردیم تا جایی که ممکن است حامی پیدا کنیم و هزینه ها را کم کنیم. در نهایت خرجی که روی دست انجمن ماند فقط یک دهم هزینه واقعی بود که صرف اجرای این برنامه شد. اما در نهایت تعجب وقتی که فاکتورها را به انجمن بردم (البته همراه با اعلام خبردریافت جایزه) جواب این بود: مگر شما از ما اجازه گرفتید این کار را بکنید که حالا انتظار دارید ما هزینهها را پرداخت کنیم ؟ و خلاصه چندین ماه طول کشید تا سند و مدرک گفتگوهای انجام شده را جلوی آدم بزرگهای انجمن بگذاریم و آنها بپذیرند هزینهای را که من از جیب مبارک داده بودم پرداخت کنند. از طرف دیگر به گوش مدیر مدرسه رسانده شده بود که این جایزه قسمت نقدی هم داشته است و من آن را بالا کشیدهام! و بعد هم که آمدم کانادا دیگر شکی باقی نماند که من با پولی که متعلق به مدرسه بوده است هزینه سفرم را تأمین کردهام! (با ۲۵۰ دلارکتاب و مجله!) من هم هرچقدر قسم و آیه آوردم که چنین چیزی در کار نبوده است راضی نشدند و از من خواستند که نامه رسمی از طرف اتحادیه جهانی نجوم برایشان بیاورم که تأیید کند پولی به من داده نشده است! من هم خواستم آنها مدرکی بیاورند که من پول گرفتهام و به آنها ندادهام!
القصه، ماجرای کار علمی کردن و درست کار کردن توی مملکت ما همینه! همانطور که قبلاً هم نوشته بودم اگر فقط با عشق و علاقه خودت کار نکنی خیلی زود از پا در میآیی. امیدوارم به زودی هم به همه این ماجراها بخندیم
<< Home