غوغای ستارگان
امشب در سر شوری دارم...
Wednesday, March 26, 2008
Sunday, March 02, 2008
من میتوانم یک قاتل باشم
دیروز این ویدیو در بالاترین لینک شده بود اما کسی به آن توجه نکرد. این مستند قبلاً در تلویزیون کانادا هم پخش شده بود اما من متأ سفانه آن را ندیده بودم و فقط تعریفش را شنیده بودم. دست فرستنده لینک درد نکنه. ماجرا داستانی واقعی است که در اوکراین رخ داده است. مردی همسر دوستش را همراه عده ای دیگر برای گردش و خرید به ترکیه میبرد و آنها را به تاجران س.ک.س میفروشد. بعد هم خیلی راحت به دوستش میگوید که زنت را فروختم! مرد به دنبال همسرش که چهار ماهه باردار هم بوده به ترکیه میرود و حتی حاضر میشود برای تهیه پول برای بازخرید همسرش اعضای بدنش را بفروشد. تیم فیلمبرداری همه جا همراه مرد است و تلاشهای او را ثبت میکند و حلقههای این تجارت را دنبال میکند. سرانجام همسرش را پیدا می کند و به اوکراین باز میگرداند و علیه دوستش که صدها زن را به همین طریق فروخته است شکایت میکند. دادگاه او را تنها به پنج سال حبس محکوم میکند.کاتیا همسر این مرد از نتیجه دادگاه شوکه است. چه طور مجازات کسی که این همه درد و رنج برای او بسیاری مثل او فراهم آورده است و کودکش را از او گرفته است تنها پنج سال حبس است؟ آیا کاتیای در هم شکسته می تواند به زندگی عادی بازگردد؟ کاتیا خوش شانس بود و همسر فداکاری داشت که برای نجات او از جانش مایه گذاشت،به سر هزاران زن و دختر بیگناه دیگر چه میاید؟ می دانم که منتهای بی منطقی است، اما اگر من جای کاتیا بودم این مرد را زنده نمیگذاشتم. وقتی قانون عدالت را اجرا نمیکند من این کار را میکنم. میدانم که این ادعا فرقی با منطق قاتلان محفلی کرمان یا قاتل زنان خیابانی مشهد ندارد یا پدری که دخترش را سنگسار کرد. آنها هم به روش خود عدالت را اجرا میکردند. اگر عدالت این گونه است من تحملش را ندارم