Thursday, April 21, 2011

کدام خبر فارس را باور می کنیم که این یکی را باور کردیم؟

آقای یزدان پناه من شخصاً یک عذرخواهی به شما بدهکارم. چند روز پیش این خبر در فیس بوک پخش شد و دست به دست چرخید. خبر از فارس نیوز بود و نقل از زبان شما در گفتگویی با فارس:

شهرام يزدان‌پناه امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در اصفهان با اشاره به اينكه سازمان فضايي ايران حدود 10 سال پيش با توجه به افزايش نيازها و تمركز فعاليت‌هاي فضايي آغاز به كار كرد، بيان داشت: براي تشكيل اين سازمان مديران ارشد سازمان‌ها و ارگان‌هاي مختلف و هر شخصي كه مي‌توانست در زمينه فضا كار مهمي انجام دهد در سازمان فضايي ايران جمع شده و كار خود را آغاز كردند. .
.
.
وي با اشاره به چگونگي جابه‌جايي مدار زمين گفت: جابه‌جايي زمين از مدار خود نياز به انرژي بسيار زيادي دارد و اين كار عملا بسيار سخت و دشوار است، در واقع بايد ياد بگيريم به جاي اينكه مدار زمين را جابه‌جا كنيم تا از نابودي زمين جلوگيري كنيم، خود را اصلاح كرده و از توليد موادي كه سبب گرم شدن بيشتر زمين مي‌شود، جلوگيري كنيم.
كارشناس علوم فضايي با بيان اينكه آسانسورهاي فضايي سبب تسهيل ارتباط با فضا مي‌شود در مورد چگونگي كار آنان اظهار داشت: اگر جسم عظيمي را در مدار كه سرعت قرار گيري جرم در آن با سرعت چرخش زمين دور مدار خودش برابر است، قرار دهيم و از آن طنابي به زمين بفرستيم اين طناب در خط استوا به يك اقيانوس رسيده كه آن را به درختي گره زده و از آن براي رسيدن به فضا استفاده مي‌كنيم، كار آسانسورهاي فضايي نيز دقيقا به همين شكل است.

خوب من خواننده که آقای یزدان پناه را نمی شناختم اما در این دوره که دروغ گویی مد است و هرچه بیشتر اراجیف به هم ببافی اعتبارت بالاتر می رود، وقتی که دختر شانزده ساله در زیر زمین خانه اش انرژی هسته ای اختراع می کند و قوطی روغن نباتی را به اسم زیر دریایی قالب می کنند، عکس جعلی بشقاب پرنده را به جای دستاورد فضایی پای مقاله می آورند و نوابغ چپ و راست از زیر بته در می آیند خوب به من خواننده هم حق بدهید که شک نکنم که یک کارشناس فضایی در دستگاه بی در و پیکر و سفله پرور دولت کنونی چنین خزعبلاتی به هم ببافد و همچنان بر صدر نشیند و قدر بیند و سخنان گهربارش هم در یک خبرگزاری به رخ دنیا کشیده شود.

اعتراف می کنم که شک نکردم و من هم این خبر را در فیس بوک به اشتراک گذاشتم و طناب آسانسور فضایی را هم به جای درخت وسط اقیانوس بر گردن راوی سخن انداختم. دوستی که خودش هم خبرنگار علمی است و آقای یزدان پناه را از نزدیک می شناسد هشدار داد که این وصله ها به این آدم نمی چسبد.دوست دیگری هم از ایران نوشت «آقای شهرام یزدان پناه، یکی از باسوادترین مروجان مباحث علوم فضایی در ایران هستند. ایشان سابقه درخشان مدیریتی در ترویج علم دارند
مگه حرفهای دیگه فارس رو باور می کنید که این رو انقدر زود باور کردید؟» بعد هم با او تماس گرفت و جویای احوال شد. واقعیت گویا بدین صورت بوده است:
سال گذشته و نه امروز آقای یزدان پناه در اصفهان در مورد سفر به فضا سخنرانی کرده است. خبرنگار فارس، واحد اصفهان یک چیزهایی یادداشت کرده است یا شاید هم فقط به خاطره سپرده است. بعد از یک سال هرچه دلش خواسته و تا جایی که عقل و سوادش قد می داده است به اسم گفتگو با آقای یزدان پناه منتشر کرده است. تمام تماسها و تلاشهای آقای یزدان پناه هم برای تکذیب خبر بی پاسخ مانده است.

من این ماجرای دوم را کاملاً باور می کنم. اولین بار نیست که فارس نشر اکاذیب می کند و پاسخگو هم نیست. کدام خبر فارس را باور می کنیم که این یکی را باور کردیم؟ داستان آقای یزدان پناه را باور می کنم چون حداقل سه بار خودم تجربه اش کردم. بار اول که خبرنگار کیهان به مدرسه فرزانگان آمد تا گزارشی از پرداخت سه آینه (از صدها آینه) ماهواره استارشاین تهیه کند تیتر زد که آینه های فضاپیمای ناسا را ما چند نفر ساختیم. اصل ماجرا این بود که ناسا در یک برنامه آموزشی بسته کامل پرداخت آینه ها برای هر گروهی که تقاضا می کرد می فرستاد و با وجود تحریم و ... آنها لطف کردند که ین بسته را به ایران فرستادند و اجازه دادند که دانش آموزان ایرانی هم سهمی در این فعالیت علمی داشته باشند. اما خبرنگار کیهان هرچقدر دلش خواست از زبان ما به امریکای جهان خوار بد و بیراه گفت و اینکه امریکا از توانایی و نبوغ ما سو استفاده می کند و تکنولوژیش را برای خودش نگه می دارد!

بار دوم وقتی بود که اولین تیم المپیاد نجوم که از طرف ایران در این رقابت بین المللی شرکت کرده بود با دست پر از سوئد به ایران برگشت. باز هم خبرنگاران هرچه دلشان می خواست از زبان ما از مسئولان تقاضا کردند، از جمله توجه بیشتر به نخبگان و استعدادهای کشف نشده!

بار سوم هم شاهکار بود... سوار قطار بودیم و عازم سفر. چند روزنامه ها برای تکریم مسافرین در واگن بود. روزنامه قدس را باز کردیم که به عنوان زیردستی استفاده کنیم که چشمم افتاد به اسم خودم! در گفتگویی اختصاصی با روزنامه قدس در مورد آذرخشهای گلوله ای پرت و پلاهایی گفته بودم که خودم کم مانده بود شاخ در بیاورم! خبرنگار روزنامه هرچه از برنامه زنده چند هفته پیش آسمان شب که در آن من با آقای افشاریه صحبت کرده بودم یادش مانده بود با تخیلاتش در هم آمیخته بود و به عنوان گفتگوی اختصاصی با من چاپ کرده بود! حداقل یک نسخه هم برای خودم نفرستاده بودند که اقلاً بدانم چه گفته ام! بدیهی است که پیگیریهای من هم به جایی نرسید.

آقای یزدان پناه من یک عذرخواهی به شما بدهکارم. پشیمانم که طناب آسانسور فضایی را به گردن شما انداختم.....، افراد دیگری لایق آن هستند.