Friday, April 29, 2005

چه می کنه این لکه خورشیدی

خوب لکه ای که از سه روز پیش سروکله اش پیدا شده بود حالا انقدر بزرگ شده که با چشم هم قابل مشاهده است. فقط فراموش نکنید که نگاه کردن مستقیم به خورشید قسمتی از بینایی شما را برای همیشه از بین می برد!! برای مشاهده مستقیم ، فقط هنگام غروب به خورشید نگاه کنید در مواقع دیگر یا از روش اتاق تاریک یا از فیلتر مخصوص استفاده کنید، یا با تلسکوپ و دوربین دو چشمی تصویر خورشید را روی یک صفحه سفید بندازید. ببینید این لکه در مدت همین چند روز چقدر جابجا شده



شما هم می توانید با دنبال کردن لکه ها سرعت گردش خورشید را به دست آورید.
این لکه جدید آنقدر بزرگ است که ۵ تا کره زمین لازم است تا قطرش را بپوشاند. لکه های خورشیدی به خاطر اختلال ودر هم پیچیدگی خطوط میدان مغناطیسی در خورشید ایجاد می شوند. شدت میدان مغناطیسی در لکه ها بیشتر است و همین مساله جریان گازهای داغ و یونیزه از داخل خورشید به سمت خارج را در لکه ها مختل می کند. ذرات باردار (عمدتا الکترونها و پروتونها) که در اثر جریانهای همرفت گرمای داخل را به سطح خورشید می رسانند در این میدانها منحرف شده و به سمت داخل بر می گردند. در نتیجه دما در لکه ها کمتر از دمای سطح خورشید است (حدود ۴۰۰۰ درجه در مقایسه با ۵۸۰۰ درجه در سطح خورشید) برای همین لکه ها تیره دیده می شوند.

با پیدا شدن لکه ها بر سطح خورشید که نشانه زیاد شدن فعالیتهای مغناطیسی در خورشید است ، جریانی از ذرات باردار ( عمدتا الکترونها و پروتونها ) در فضا پخش می شود که به آن باد خورشیدی می گویند. وقتی این ذرات به لایه های بالای جو زمین برخورد می کنندملکولهای هوا را برانگیخته می کنند و اتمهای بر انگیخته برای اینکه به حالت اول برگردند انرژی اضافی خود را به صورت نور تابش می کنند. این نورها به شکل زیبایی در آسمان نواحی نزدیک به قطبهای مغناطیسی زمین دیده می شوند. ( ذرات باردار به سمت قطبهای مغناطیسی منحرف می شوند) ما این نورهای زیبا را به اسم شفق قطبی می شناسیم. در چند روز آینده دوستانی که ساکن کانادا یا شمال اروپا هستند می توانند منتظر این پدیده زیبا باشند، البته برای دیدن چیزی مثل عکس پایین باید تا نزدیکیهای قطب بروید



در نزدیکی شهر در بهترین شرایط چنین چیزی خواهیم دید




یکشنبه و دوشنبه شب اوج شفقهای قطبی در کانادا خواهد بود. برای همه دوستان آسمان بی ابر آرزو می کنم

سه روز بعد از تولد

خوب هنوز هیچی نشده اعتراضها سر و کلشون پیدا شد!! بچه مگه تو کار و زندگی نداری که افتادی تو این خطها؟ نمی گی این جوری از درس و مشقت می افتی؟ و ......بابا جون هر چیزی به جای خودش! تازه این کار باعث شد حد اقل همین امروز بیشتر درس بخونم ، چون با خودم شرط کردم که تا ساعت ۸ شب دست به وبلاگ نزنم. حالا البته یک شرط دیگه هم باید اضافه کنم : اگر در طول روز کار مفیدم کمتر از ۸ ساعت بود هم باز دست به کامپیوتر نزنم. خوب حالا راضی شدید؟

دیروز با دوچرخه تا اون سر شهر رفتیم تا رسیدیم به رودخانه. طبق نقشه مسیر باید در کنار رودخانه ادامه پیدا می کرد،‌برای همین ما هم دوچرخه به دوش کنار رودخانه راه افتادیم که بقیه مسیر را پیدا کنیم. در نتیجه سر تا پا گلی شدیم اما کلی خوش گذشت . احساس ژان والژان و چه گوارا بهمون دست داده بود. بعد ازطی کردن حدود ۵۰۰ متر و خلاص شدن از دست شاخ و برگ و تیغهایی که به سر تا پایمان چسبیده بود ، ادامه مسیر را پیدا کردیم و فهمیدیم اینجایی که تو نقشه قبلا راه عمومی بوده فروخته شده و مردم هم تویش خانه ساختند و حریم خصوصی محسوب می شده و اگر گیر می افتادیم کلی جریمه می شدیم!! البته ما هیچ تابلویی قبلش ندیده بودیم ، اما صاحب خانه احتمالا هیچ وقت فکر نمی کرده یک دیوانه هایی ممکنه پیدا بشوند که از توی رودخانه با دوچرخه بیایند توی ملکش

شب که داشتم از دانشگاه بر می گشتم خانه این سر به هوایی کار دستم داد و نزدیک بود غزل خداحافظی را بخوانم. چون توی بارون و سیاهی شب با سرعت زیاد من یک ماشین سیاه گنده را ندیدم و راننده هم که داشت دور می زد من را ندید و اگر به موقع زمین نخورده بودم فاتحه!! خوشبختانه خیلی بلا سر خودم نیامد اما دوچرخه طفلکیم پیش مرگ شد و چون جلوی زمین خوردنم را گرفت دسته اش کج شد. هر چی از صبح خوش گذشته بود از دماغم در آمد.

یکی از دوستان پیشنهاد کرده من اینجا دستور آشپزی هم بنویسم چون از وقتی که رفته آمریکا و همیشه مجبور شده غذای حاضری بیرون بخوره هم وضع سلامتیش به هم ریخته هم اوضاع جیبش. فکر کنم این مشکل خیلی از بچه هایی باشه که برای درس خواندن می آیند یا به هر دلیل دیگه ای از خانواده دور هستند. چشم سعی می کنم به زودی دستور چند تا غذای سریع و آسان که همه جای دنیا بشود درست کرد اینجا بیارم. دوستان دیگر هم اگر پیشنهاد دارند با جان و دل می پذیریم

Wednesday, April 27, 2005

لکه خورشیدی

این روزها یک لکه خورشیدی نسبتا قابل توجه رو ی خورشید پیدا شده که کم کم از لبه به سمت وسط می آید. برای دیدنش به هیچ وجه مستقیم به خورشید نگاه نکنید !!! وگرنه قسمتی از بینا ییتان را از دست می دهید!! و کلا فکر نمی کنم که اصلا با چشم قابل مشاهده باشه. باید از روش اتاق تاریک استفاده کنید ( که امیدوارم از دوران مدرسه یادتون مونده باشه) یا از فیلتر مخصوص استفاده کنید، یا با تلسکوپ و دوربین دو چشمی تصویر خورشید را روی یک صفحه سفید بندازید.



اطلاعات کامل و به روز درباره وضعیت خورشید و لکه ها را می توانید در ستون سمت چپ این سایت هر روز دنبال کنید

اختیارات و مسولیتها

دیشب که هر چی تلاش کردم خواب ناز خیال نداشت تشریف بیاره ، به جایش کلی فکر و خیال دیگه آمد به ذهنم

وقتی که من بچه تر بودم همیشه با برادر بزرگترم بگو مگو داشتم و اصل ماجرا هم همیشه یک چیز بود،ایشون برادر بزرگ بودند و بنا براین از اختیارات و امتیازهای ویژه بهره مند بودند که خوب تا اینجایش قبول، اما من همیشه معتقد بودم در قبال این امتیازها مسولیتهایی هم باید وجود داشته باشه ،وگرنه ترتیب به دنیا اومدن که به خودی خود باعث برتری نمیشه!اما ظاهرا بقیه افراد خانواده با این نظر موافق نبودند ،‌نتیجه اش هم میشددعواسر اینکه اگر اون حق داره پس من هم دارم

بعدهاتوی یکی از مدرسه های شناخته شده تهران شدم معلم و همه تلاشم این بود که یه سری بچه تربیت کنم که یاد بگیرند از مغزشان استفاده کنند ، اما ظاهرا چیزی که آنها و مدرسه می خواستند فقط یه سری نمره خوب بود که بدون زحمت به دست آمده باشه و البته در کنارش با سواد هم شده باشند که بتوانند کنکور قبول بشوند. مسولیت من به عنوان معلم با سواد کردن شاگردانم بود با روشهای معقولی مثل دادن تمرینهای اضافه بر کتاب درسی ( که تقریبا هیچی تویش پیدا نمی شد ) و البته گاه گداری یک امتحان. اما هر وقت که بچه ها تنبلی می کردند و تکلیف انجام نمی دادند یا می خواستند امتحان ندهند یک راست می رفتند سراغ مدیر و ایشون هم با یک حکم حکومتی بدون اینکه به نظر معلم کاری داشته باشند امتحان را لغو می کردند! و آخر سال من معلم که حتی اختیار امتحان گرفتن هم نداشتم مسول بی سوادی بچه ها شناخته می شدم

نوشته امروز
امید من را به یاد این فکر و خیالها انداخت. همه جا مسولیتها باید متناسب با اختیارات باشه و بالعکس. اما چه در مقیاس کوچک خانواده یا جامعه کوچکی مثل مدرسه و چه در مقیاسهای بزرگتر این توازن هیچ وقت رعایت نمی شه.
ر يیس قوه قضاییه ظاهرا اختیار صدور حکم بر اساس قانون را ندارند و‌آقای رييس جمهور اختیار عمل کردن به قانون اساسی، و به قول امید همه درمانده اند؛ در عوض دستی که معلوم نیست دامنه اختیارات و مسولیتهای آن چگونه تعیین شده این چرخ را می چرخونه

به نام اکبر گنجی

راستش من تازه می خواستم اعلام وجود کنم، حالا برای من افتخاربزرگی است که وبلاگم رابه نام اکبر گنجی شروع می کنم.


این حرکت خیلی قشنگی بود آقای سخن.
همین طور پی گیریش از طرف خبر چین

Monday, April 25, 2005

حرف اول

!!خوب پس این وبلاگ که میگن اینه
چرا تصمیم گرفتم بنویسم؟ برای اینکه از بس برای نوشته های دیگران نظر دادم خسته شدم
از طرفی از وقتی که پرت شدم این گوشه دنیا و از نوشتن دور بودم کلی حالم بد شده بود
دوست عزیزی معتقده که آدمی که از این کارها بکنه دانشجوی گل و بلبلی ازش در نمیاد، من هم اصلا قصد ندارم
تبدیل به سوگلی استاد عزیزم بشم ، به جایش ترجیح می دم از زندگیم لذت ببرم.متأسفانه مشکل من اینجاست که تعداد کارهایی که دوست دارم در زندگیم انجام بدم به عمر یک آدم قد نمیده و من به چند نسخه دیگه از خودم
احتیاج دارم. همانند سازی هم فکر نمی کنم در حال حاضر کمکی بکنه.برای همین هم اینجا همه جور چیزی پیدا خواهد شد ، از اخبار و مطالب علمی ( مخصوصا نجوم که مهمترین علاقه من است ) گرفته تا بحث سیاسی ، شعر و ادبیات، دستور آشپزی و خلاصه هر چیز دیگه ای که یا به درد من می خوره یا دیگران یا هیچ کدام