Wednesday, August 31, 2005

...آن زمان که مشتری و مه قران کنند


مقارنه زهره و مشتری ،عکس از بابک امین تفرشی

قران یا مقارنه یعنی دو یا چند جسم آسمانی به ظاهر در آسمان کنار یکدیگر دیده شوند. این پدیده خیلی هم نادر نیست، چرا که ماه و سیارات با سرعتهای ظاهری مختلفی در آسمان حرکت می‌کنند و بنابراین گاهی از کنار هم عبور می‌کنند. البته این شکل ظاهری است که مادر آسمان می‌بینیم، وگرنه این اجسام میلیونها کیلومتر از هم فاصله دارند. مقارنه‌‌ها مناظر زیبا و دل‌انگیزی در آسمان پدید می‌آورند و به شما کمک می‌کنند که سیارات را بشناسید و تشخیص دهید. در این چند شب ما شاهد مقارنه‌ی زیبای زهره و مشتری هستیم. اگر بعد از غروب آفتاب رو به غرب بایستید دو جسم نورانی نزدیک به هم توجه شما را جلب خواهد کرد. زهره پرنورتر از مشتری است. در شب‌های چهاردهم و پانزدهم شهریور هلال ماه نیز به این جمع می‌پیوندد تازیبایی این مقارنه تکمیل شود. می‌توانید با یک دوربین عکاسی معمولی یا دیجیتال که حداقل بتوان پانزده تا بیست ثانیه شاتر دوربین را باز نگه داشت این منظره زیبا را ثبت کنید. دوربین را روی سه پایه سوار کنید یا در جایی محکم کنید که حتی هنگام فشار دادن دکمه حرکت نکند و دیافراگم را در بازترین حالت ممکن قرار دهید. اگر از دوربین دیجیتال استفاده می‌کنید از بالاترین توان تفکیک (بزرگترین حجم ممکن برای عکس) استفاده کنید

اطلاعات بیشتر ونقشه آسمان را برای هرشب در اینجا ببینید

Thursday, August 25, 2005


به حق چیزهای ندیده و نشنیده! همین طور پیش برویم جلسه بعدی کابینه گل و بلبل درارتفاعات کلک‌چال تشکیل خواهد شد، بعدی در هتل رامسر و انتخابات ریاست جمهوری چهار سال بعد هم به خواست خدا در بهشت زهرا


یک دروغ شاخ‌دار


این روزها از همه جا این خبر عجیب و غریب دریافت می‌شود: سیاره‌ی مریخ در هفته‌های آینده به نزدیک‌ترین فاصله از زمین می‌‌رسد و به بزرگی قرص ماه دیده خواهد شد
این خبر یک دروغ محض و شوخی بی‌مزه است. سیاره مریخ دو سال قبل به کمترین فاصله‌‌ی ممکن از زمین رسید که حتی در این حالت نیز فقط مثل یک ستاره پرنور دیده می‌شد
من نمی دانم چه کس یا کسانی این دروغ را ساخته و پرداخته‌اند و چه هدفی داشته‌اند، ‌اما شما هم لطفاً تا جایی که می‌توانید با آن مبارزه کنید و خبر صحیح را اعلام کنید

این هم اطلاعات بیشتر درباره این داستان ساختگی و سوء استفاده‌هایی که پیشگوها از چنین شایعاتی می‌کنند


Tuesday, August 23, 2005

گنجی به اعتصاب غذای خود پایان داد

بیا شمع‌ ها رو فوت کن که صد سال زنده باشی

برای گنجی، به پاس شمع‌ هایی که خداوند سیبستان در این مدت برافروخته است

شمع زندگی گنجی روشن می‌ماند

Monday, August 22, 2005

اندر فلسفه چپ و راست

چرا بیشتر طراحان صفحه‌‌های وب فارسی ( و ایضاً عربی ) فکر می‌کنند که مخاطبانشان چپ دست هستند؟
مجید جان، دلبندم! این که در صفحات انگلیسی بالا و پایین برنده صفحه در سمت راست است به این دلیل نیست که انگلیسی از چپ به راست نوشته می‌شود و حالا که فارسی از راست به چپ است پس باید همه چیز مربوط به نگارش را هم برعکس کنیم! فلسفه قرار گرفتن حرکت دهنده صفحه در سمت راست این است که اکثر کاربران راست دست فرض شده‌اند و موس را در سمت راست صفحه کلید می‌گذارند و از همان کناره‌ی سمت راست هم با ضمیری آرام و قلبی مطمئن صفحه را بالا پایین می‌کنند. حالا من نمی‌دانم کدام مغز متفکری به عقلش رسیده که برای آسایش حال عرب زبانها و فارسی نویسان باید حرکت دهنده‌ی صفحه را در سمت چپ بگذارد و آنها را انقدر عذاب بدهد! خدا باعث و بانیش را چپ دست بگرداناد

Sunday, August 21, 2005

بعد از خواندن این و این و این و این و ... به تعدادی گوش جهت شنیدن فریاد و مقادیر متنابهی دیوار جهت کوبیدن سر نیازمندیم

Friday, August 19, 2005

نبودم چون سرما خورده بودم، چون حالش نبود،این مطلب مهدی جامی هم عجیب وصف حال است. یک زمانی که بچه مدرسه‌ای بودم و ژان کریستف گرفته بودم دستم مو به تنم سیخ می‌شد که چه‌طور ممکنه یک آدم دیگه انقدر راحت ته دل دیگران را ببینه و به تصویر بکشه. حالا دیگه وحشت نمی‌کنم وقتی یک نفر دیگه حرف دلم را می‌زنه. اصلاً چقدر خوبه که آدمها حرف دلشان یکی باشه، اینطوری شاید دیگه لازم نباشه هی حرف بزنند،حرف بزنند، حرف بزنند از ترس سکوتی که به سراغشان می‌آید.

هوای ابری، باد، نم باران و گاهی شرشر
دلم می‌خواهد همه چیز را بگذارم، تن به باد بسپارم ودر راهی که هیچ دیواری قطعش نمی‌کند بروم و بروم
«... احتمال گریستن ما بسیار است

Thursday, August 11, 2005

غوغای شهاب‌های برساوشی

در تقویمتان روز 21 مرداد را مشخص کنید و کنار آن بنویسید: قبل از طلوع آفتاب . همین یادداشت را بر روی در یخچال منزلتان هم بچسبانید . در این صورت می توانید مطمئن باشید که بارش برساوشی امسال را از دست نخواهید داد . بارش شهابی برساوشی، هر سال در نیمه ی دوم مرداد ماه روی می دهد . رصدگرانی که در زمان مناسب در انتظار این پدیده باشند ، می توانند اجرام نورانی و رنگارنگی را در آسمان مشاهده کنند که مشخصه ی اغلب آن ها پرنور بودن است . در طول مدتی که بارش شهابی برساوشی رخ می دهد ، همواره یک شب وجود دارد که در آن تعداد شهاب ها به حداکثر می رسد و اوج بارش امسال شب 21مرداد است
البته از همین امشب تا چند روز آینده هم ممکن است شاهد شهاب‌هایی باشید که مربوط به بارش هستند

Tuesday, August 09, 2005

آنهایی که هزار و چهارصد سال بر پهلوی شکسته زهرا گریستند و داد از ظلمی که بر خاندان پیامبر رفت می‌کنند این فریاد را نمی‌شنوند؟

این را علی از زبان گنجی برای دخترانش خوانده است


Sunday, August 07, 2005

همراه با حرکت زیبای عباس معروفی
خانم معصومه گنجی
تازه‌ترين گفتگوی شما را خواندم، و دلم لرزيد.دلم لرزيد که گفته بوديد: «دوستان اكبر گنجي او را تحت فشار قرار دهند تا اعتصاب غذاي خود را بشكند.» شايد بيش از همه حق داريد هرگونه با اين چهره‌ی ملی سخن بگوييد، تحمل 2100 روز دوری از همسری که رفته است برای ‌ما آزادی بياورد، پيش از همه، شما را ويران می‌کند، دوری از مردی که نمود مبارزه و نماد آزادی‌ست، تلخ‌ترين لحظه‌های عمر يک‌نوبتی شما را رقم می‌زند. هيچکس تنهايی و دربدری شما و دختران‌تان را درک نمی‌کند، مگر مادر صبور و مهربان آقای گنجی. مگر مادران غمگين هزاران زندانی که رفتند و بازنيامدند. نه. گرچه طعم رنج را چشيده‌ايم، اما مانند کسانی که در آرزوی آزادی پدر يا مادر سوختند آه نکشيده‌ايم. آنقدر آدم در آن تاريکخانه‌ها پرپر شدند که سينه‌ی گورستان محراب مادران است ايران. هرگز آه منتظران جايی فراز نشد، که ديوار استبداد امروز مه‌آلوده‌ی همين آه‌ است. برای همين سياه است.سر آن ندارم قلم را بگريانم، اجازه می‌خواهم گفته‌ی شما را لَختی بگردانم؛ بنابراين «ما دوستان اکبر گنجی هستيم، و ما هرگز او را تحت فشار قرار نمی‌دهيم، حتا به مهر.ما دوستان گنجی از او خواهش می‌کنيم. از او خواهش می‌کنيم که زنده بماند و ما را تنها نگذارد. اين راه بدون او مردی را کم دارد که پرچم مبارزه در دست اوست. به همين خاطر به او نمی‌توان گفت چه کند، نمی‌توان مسيح را با چرمبافی دوستانه زير فشار گذارد که صليب خويش بر تپه‌ای فراز کند، تنها می‌توان از او خواهش کرد که زنده بماند.لطفاً به او بگوييد: آقای گنجی! ما را تنها نگذاريد.»
با احترام/ عباس معروفی

Saturday, August 06, 2005

فارسی را پاس بداریم

متن وکالت‌نامه که در سنه‌ی ۲۰۰۵ از ایالت کانادا به ولایت فخیمه‌ی ایران فرستاده شد
اگر چیزی سر در آوردید به ما هم بگویید

مورد وکالت انجام هرگونه معاملات و هر عقدی از عقود معین و غیر معین تحت هر عنوان که باشد اعم از قطعی و رهنی و صلح حقوق و اجاره و غیره نسبت به کلیه‌ی سهم‌الارث موکل از اموال منقول و غیرمنقول ناشی از فوت مرحوم .... به صورت مشاع یا مفروض با آب و برق و گاز و تلفن‌های شماره ... و ... و سایر مشاعات با متعلقات مربوط به آن به هر شخص به هر مبلغ و به هر قید و شرط که وکیل صلاح بداند حتا به شخص خود و اخذ وجوه معاملات و مال الاجاره و ایثار به موکل و اسقاط خیارات و ضمانت کشف فساد و قبض و اقباض و سپردن تعهدات لازمه و امضاء اوراق و اسناد رسمی و نیز مراجعه به هریک از ادارات ثبت و بیمه و شهرداری و شهرسازی و دارایی و سایر سازمانها و مراجع ذیربط و تابعه در خصوص اخذ هرگونه گواهی و مفاصا حسابهای لازمه نسبت به پلاک مذکور و امضاء اوراق و اسناد و انجام تشریفات قانونی به نحوی که نیازی به حضور و تحصیل امضاء و تعهد از موکل نباشد حدود و اختیارات .... با حق توکیل به غیر ولو کراراً ، جزءاً یا کلاً و عزل و نصب وکلای انتخابی

البته این نمونه‌ها خیلی عاقلانه‌تر به نظر می‌رسنداما این یکی عین متنی است که از ایران پای تلفن دیکته شده است



Friday, August 05, 2005

یک کار زیبا از سید خوابگرد


هنوز نمی‌توان گفت محتوای وب فارسی به «غنا»ی قابل توجهی رسیده، ولی کاملا روشن است که «حجم» تولید محتوا، به‌ویژه در عرصه‌ی فرهنگ، هنر و اندیشه طی یکی دو سال اخیر بسیار افزایش یافته که بخش عمده‌ای از آن متوجه وبلاگستان فارسی‌ست و بخش دیگر آن برآمده از نشریات و سایت‌های متعددی که به صورت گروهی و یا انفرادی در حال فعالیت‌اند. در چنین اوضاعی ضرورت راه‌اندازی یک ترمینال اینترنتی احساس می‌شد؛ سایتی که مجموعه‌ی متحرکی باشد از لینک‌های گوناگون به نوشته‌ها، خبرها و آثار قابل اعتنایی که در گوشه و کنار وب فارسی و به شکل روزانه و صرفا در عرصه‌ی فرهنگ و هنر در حال نشرند. هفتان در پی احساس چنین ضرورتی راه‌اندازی شد

ادامه مطلب


Wednesday, August 03, 2005


یادم نمی‌آید چنین صحنه‌ای را از هیچ یک از رئیس جمهورهای قبلی دیده باشیم
عکس از حسن سربخشیان

Tuesday, August 02, 2005

دوچرخه من رفت پیش دوچرخه نیک‌آهنگ
آن هم صاف زیر سبیل بنده، درست از دم در خونه
هفته پیش هم دوچرخه دوست دیگری را از جلوی در خانه بردند و ماه پیش هم دوچرخه دیگری را در دانشگاه از جلوی دانشکده! به این می‌گن مملکت امن و امان، اما جالبه که دزدانش فقط به دوچرخه علاقه دارند و به چیز ای دیگه کار ندارند

تحمل دوری نداشت، فردایش برگشت