Thursday, June 30, 2005

قمه زدن بسیار کار خوبی است و آشکارا زدن بر خوبی آن می افزاید


آقا جان بالا بریم، پایین بیایم، داریم توی قرون وسطی زندگی می کنیم! هی ما خودمان را بکشیم و از جامعه مدنی و رفع خشونت حرف بزنیم ، از این طرف این آقایان علنا تبلیغش را می کنند و می گویند ثواب داره! حقا که رئیس جمهورمان شایسته ملتمان است. فکر می کنید این ملت ذوب ولایت ثواب قمه زنی رابعد از خواندن این همه فتوا ول می کنند و می آیند گفتمان فرهنگی بکنند در باره فلسفه عاشوراو رشادت و شجاعت امام حسین؟
فکر می کنید واقعا چند نفر می فهمند فرق عاشورای باشعوران و عاشورای بی شعوران را؟نه آقا جان ما ترجیح می دهیم بزرگان دینمان را مظلوم و بدبخت جلوه بدهیم و همیشه هم ننه من غریبم بازی در بیاریم که آی مردم جهان همه دارند به ما ظلم می کنند، از سگ و گربه توی خیابون گرفته تا آمریکای جهان خوار!

این یک نمونه اش:
قمه زدن بسیار کار خوبی است و آشکارا زدن بر خوبی آن می افزاید و چنانچه صدماتی بر آن مترتب شود بر ثواب آن افزوده می گردد
آیةالله العظمی محمد صادق روحانی

بقیه اش را با مهر و امضای دیگر آیات عظام که فتواهای مشابهی داده اند اینجا ببینید

Wednesday, June 29, 2005

داوطلب: ویژه نامه جامعه مدنی و جنبش زنان



عاقبت جوینده یابنده است، من هم بالاخره با خواندن مصاحبه دکتر معظمی درآخرین شماره داوطلب حالم سر جایش آمد و کلی انرژی گرفتم.
دکتر معظمی را اولین بار در تلویزیون دیدم، در یک میزگرد علمی که دکتر منصوری هم بود. برای من بچه کنکوری کشف یک زن دانشمند ایرانی که در مورد فعالیتهای خودش آن هم در ایران صحبت می کردغنیمت بزرگی محسوب می شد. از شانس من درست شب انتخاب رشته هم برنامه گفتگوی رادیو باید با دکتر آلینوش تریان ، اولین دختر فارغ التحصیل رشته فیزیک دانشگاه تهران صحبت می کرد که سالها در رصدخانه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ( رحمةالله علیه به دست رئیس جمهور منتخب)رصد کرده بود و عملا تنها کسی بود که در ایران کار نجوم تجربی حرفه ای انجام داده بود. مطمئن شدم که راهی که انتخاب می کنم درست است و هنوز هم همین عقیده را دارم

خانمها و آقایون دست اندرکار ویژه نامه جامعه مدنی و جنبش زنان ، دستتان درد نکند. ملت غیور ایران! پیشنهاد می کنم همه ۹۶ صفحه این ویژه نامه را که معلوم است زحمت زیادی برای آن کشیده شده است بخوانید (خودم هنوز فرصت نکرده ام این کار را بکنم) احساس می کنم ناگزیر بعضی جاها مطالب تکراری شده است، اما در هر مقاله و مصاحبه می شه کلی مطلب منحصر به فرد هم پیدا کرد. حداقل یک ورقی بزنید و از عکسهایی که باهوشمندی گرفته شده و با دقت انتخاب شده اند لذت ببرید

بازهم دست مریزاد... خدا قوت

وقتی در یک شب گرم دم کرده بدون هیچ دلیلی دچار گم شدن شادمانی بی سبب می شوید و هیچ چیزی هم نیست که به خاطرش غر بزنید، و به شدت هم حالتون گرفته است و با گوش دادن به حیرانی شهرام ناظری هم درمان نمیشه (امکانات بیشتر از این نداریم فعلا )چی کار می کنید؟ یک دوستی می گه وبلاگ می نویسم!

قابل توجه دانشجویان، نویسندگان،‌روشنفکران، سیاسیون و....گرسنه دور از خانواده و وطن مونده


خوب حالا که دیگه تکلیف ما تا ۴ سال دیگه معلوم شد، بر گردیم سر زندگی عادی.
یک زمانی به بعضی از دوستانی که از دست غذاهای حاضری بیرون هم اوضاع جیبشان به هم ریخته ،‌هم اوضاع معده شان، قول داده بودم که گاهی اوقات دستور آشپزی هم بنویسم. و البته واضح و مبرهن است که هیچ دانشجو و دانشمند و روشنفکری بدون غذا زنده نمی مونه حتی اگر اکبر گنجی یا ناصر زرافشان باشه.
البته ظاهرا قاضی مرتضوی نظر دیگری دارند

به هر حال این روش پختن زرشک پلو با مرغ مخلوط است که دیروز درست کردم و باید تا یک هفته باهاش سر کنیم، آدم که وقت نمی کنه هر روز آشپزی کنه! و از مزایای این مرغ مخلوط با برنج این است که فقط با یک سینه مرغ می شه برای یک هفته غذا داشت!
لطفا خنده تان نگیره، درست کردن همین غذای ساده هم برای کسی که اولین بار می خواد آشپزی کنه چندان ساده نیست،‌امتحان کنید!
شما حتما موفق می شوید!

یک عدد سینه مرغ، یک استکان زرشک، دو استکان برنج، نصف قاشق چای خوری زعفران سابیده، دو قاشق نمک ،دو قاشق روغن مایع.

سینه مرغ را با دو لیوان آب و کمی نمک می پزیم .
برای گرفته شدن بوی مرغ می توانید یک پیاز متوسط را در قابلمه بندازید و بعد از پخته شدن مرغ دور بیندازید.
برنج را می شوریم ،رویش آب می ریزیم، طوری که روی برنج را بگیرد. دو قاشق نمک را هم اضافه می کنیم و تا پخته شدن مرغ می گذاریم برنج هم خیس بخورد.
تقریبا یک تا یک و نیم ساعت طول می کشد که مرغ بپزد( به بدجنسی مرغ هم بستگی دارد!!)آب مرغ باید تقریبا تمام شده باشد.
اگر هم تمام نشده چه بهتر،‌آب زیادی را در فریزر نگه دارید، بعدا برای درست کردن سوپ به درد می خوره!
در یک قابلمه به اندازه ۶ لیوان یا بیشتر آب می ریزیم و می گذاریم بجوشد.
آب برنج را خالی می کنیم و در آب در حال جوشیدن می ریزیم
زعفران را در نصف استکان آب جوش می ریزیم و چند دقیقه صبر می کنیم تا دم بکشه
مرغ را تکه تکه می کنیم، طوری که هر تکه در یک قاشق جا بشه
زرشک را می شوریم و با روغن یکی دو دقیقه تفت می دهیم
مرغ و زرشک و زعفران را مخلوط می کنیم
وقتی برنج نرم شد و تقریبا پخت آن را در آبکش می ریزیم
برنج آبکش شده و مخلوط مرغ و زرشک را لا به لا در قابلمه می ریزیم و با دمای کم می گذاریم دم بکشه . اگر مثل ما،دم کن ندارید یک دستمال پارچه ای را دور در قابلمه بپیچید و دم کن درست کنید
هروقت بخار برنج بلند شد می شه خوردش!

نوش جان!

این دستور به سفارش مریم خانوم نوشته شده، اما لطفا شما هم اگر نظر دارید دریغ نکنید

Tuesday, June 28, 2005

حکم اعدام لیلا مافی نقض شد

به حقوق ما، به رأی ما و از همه مهمتر به شعور ما تجاوز شده است


پس از آنکه 'مختار مای'، يک زن روستايی پاکستانی، در فوريه سال ۲۰۰۲ مورد تجاوز دسته جمعی قرارگرفت، نه تنها حيثيت او لکه دار شد بلکه زندگی عادی او نيز پايان يافت.
اما کسانی که از نزديک با او ملاقات و گفتگو کرده اند از شجاعت و ايمان اين زن روستايی سخن می گويند که اکنون به صورت يکی از مبارزان حقوق زنان در سطح بين المللی در آمده است.
بسياری انتظار داشتند که مختار مای، ۳۳ ساله، نيز مانند اکثر زنان ديگری که قربانی تجاوز جنسی قرار می گيرند، به زندگی خود خاتمه دهد. اما او چنين نکرد و دست به يک مبارزه حقوقی برای احقاق حق
خود و مجازات تجاوز گران زد

او با پولی که بعنوان خسارت دريافت کرده بود دو مدرسه در روستای خود ساخت و اکنون در راه مبارزه
برای حقوق زنان در سطح بين المللی فعاليت می کند. همين احساس احقاق حق و دريافت کمک معنوی از طرف ۲۰۰ نفر ازاهالی دهکده به او بود که مختار مای را برای مبارزه مصمم ساخت چون به اين نتيجه رسيد که کسان ديگری مانند او وجود دارند که از وقوع اين گونه حوادث راضی نيستند. حکم تجاوز جمعی به مختار مای از جانب شورای يک قبيله پرنفوذ در روستای او به اين دليل صادر شد که برادر ۱۲ ساله مختار مای در کنار يک زن از اين قبيله ديده شده بود و به نظر اين شورا با اين اقدام به حيثيت تمامی قبيله لطمه وارد آورده بود و تجاوز به مختار مای برای تلافی اين رفتار برادر او می بايست انجام می گرفت. اما بعدا در دادگاه معلوم شد که اين يک داستان ساختگی برای سرپوش گذاشتن بر واقعيت تجاوز به برادر دوازده ساله او بوده است.
۱۴ نفر به اتهام تجاوز به مختار مای بازداشت شدند اما در ماه مارس ۵ نفر از آنها تبرئه شدند و حکم نفر ششم از اعدام به حبس ابد تغيير يافت. ولی در پی بازتاب جهانی اين موضوع اکنون پرونده آنان به ديوان عالی پاکستان ارجاع داده شده است.مختار مای پس از برملا شدن تجاوز جمعی در دادگاه و تلاش برای ساختن مدرسه در روستای خود کمک زيادی از طرف سازمان های مددکار غير دولتی دريافت کرد. اکنون مختار مای قصد دارد که علاوه بر دو مدرسه ای که در روستای خود ساخته است به تاسيس مدرسه و مراکز درمانی در ساير روستاها به پردازد .او که زنی بی سواد است معتقد است که تنها از راه آموزش است که می توان مردم را به حقوق خود آگاه ساخت و برای بهبود وضع حقوق زنان بايد اذهان پسران و دختران را روشن ساخت


این مطلب و این یکی را در بی بی سی برای دانستن بیشتر درباره این زن شجاع پاکستانی بخوانید
ما هم در موقعیت مختار مای قرار داریم. به حقوق ما، به رأی ما و از همه مهمتر به شعور ما تجاوز شده است. من مثل او بی سواد نیستم و تقریبا پنج ششم از عمرم را درگیر علم بوده ام ، ا ما من هم معتقدم که تنها از راه آموزش است که می توان مردم را به حقوق خود آگاه ساخت. چه به روشی که امید به آن می پردازد ، چه با نانو بازیهای علیرضا ،‌چه به روشی که من نیمی از عمرم به آن مشغول بوده ام. من معلم هستم و ترویج گر علم ، هیچ تندباد و طوفانی هم نمی تواند آن را نابود کند . هیچ رئیس جمهور و رهبر و شورای نگهبانی هم نمی تواند علنا به روی علم شمشیر بکشد. وقتی حداد عادل یک شبه خواب نما شد و تصمیم گرفت که نظام جدید آموزش را در مدارس پیاده کند، آگاهانه این جنایت را مرتکب شد. بحث در مورد آن را می گذارم برای بعد چون خیلی مفصل است.اما آقای حداد جان! ما با شمشیر خودت در مقابلت می ایستیم، با همان علمی که ادعایش را داشتی و از نوجوانهای ما دریغ کردی
من معلم هستم و ترویج گر علم و همین باقی خواهم ماند.

Saturday, June 25, 2005

بالاخره ساعت ۶ صبح خوابیدم و پس از مدتها موفق به انجام فریضه نماز صبح شدم. ظریفی می گفت نماز صبح مستحب است، قضایش واجب است! به هر حال ساعت ۹ با تلفن مامان جان بیدار شدم که می خواستند به من دلداری بدهند. و من به این فکر افتادم که در بررسی و شناخت آحاد مختلف مردم این مامان اعجوبه من منحصر به فرد است. مامان جان که فقط به خاطر اصرار من حاضر شد شناسنامه پاکش را به دو تا مهر آلوده کنه معتقدند که همه این موجودات سر و ته یک کرباس هستند و هیچ چیزی از درون حکومت اصلاح پذیر نیست و فقط ما ها که از بیرون مرزها شرایط را می بینیم و به تصور ایشون زورمون بیشتره وظیفه داریم که همه چیز را عوض کنیم . از طرفی معتقد هستند که بد هم نشد، شاید لا اقل این بابا بتونه قد مانتوی دخترها را پایین بکشه و روسریهاشون را جلو ( خودمانیم من هم شخصا از این مانتوهای تنگ بدن نما که همه هم فیها خالدون آدم را می ریزند بیرون دل خوشی ندارم) و این در حالی است که مامان خانوم در مورد دختر خودش موفق به انجام این مهم نشده. برای شفاف تر شدن ماجرا عرض کنم که مامان بانو در حال کسب فیض در دروس حوزوی هم هستند و از همه بدتر اینکه شاگرد اول هم می شه! با وجود این در نهایت حرف ایشون یک کلام این بود: این مذهبیها از جمله اساتید و هم کلاسیهای محترم همه باید سرازیر بشوند در زباله دان تاریخ ( یکی نیست بگه آن وقت تحصیلات عالیه شما چی می شه؟) و در نهایت به شدت به شیوه خودشان تشویق به براندازی می فرمودند! خدا رحم کنه این تازه اولشه

اما فردا روز دیگری است

ساعت از ۳.۵ نصفه شب هم گذشته و من هنوز نمی تونم بخوابم. انگار اگر بخوابم ، فردا در یک سرزمین ناشناس بیدار خواهم شد...جرأت نمی کنم...بعد از قطعی شدن نتیجه ها، شنیدن این سرود هم تیر خلاص را زد (حوصله کنید و تا آخرش را گوش کنید). حیف که ساختمان ما سه طبقه بیشتر نداشت و پایینش هم چمن کاری شده است، عمرا بشه از بالایش خودکشی کرد،‌ اما حیف شد،‌همه شرایط اولیه مهیا بود
با وجود همه اینها من ترجیح میدهم مثل نبوی فکر کنم تا نیک آهنگ. حتما باید حواسمون باشه که چی شد که اینطوری شد، اما فردا روز دیگری است... خدا پدر مارگارت میچل را بیامرزه که اسکارلت اهارا و این جمله تاریخی را خلق کرد

Friday, June 24, 2005

از وبلاگ ساغر

مرده شوی هرچه انتخابات است را ببرند ... يک هفته فرصتی نبود برای گرو کشی از رفسنجانی ... نه اميدی به ابطال انتخابات بود و نه حتی به خيال تو امريکا لطفی نکرد و لشکری نکشيد ... هميشه همه‌ی دردها برای زنان اين سرزمين بوده ... حالا هم بگذار باشد ... ای کاش تو هم با اين مرگ تدریجی من می‌مردی .... ديگر حسابی به هم ريخته‌ام ... هر غلطی می‌خواهيد بکنيد ... همين خود تو فردا بر سر دخترت فریاد خواهی کشيد و به بهانه‌ی چشم‌های دريده‌ی خيابان از هر حق کوچکی محروم‌اش خواهی کرد ... پس راحت و باش و آسوده بخواب ... فردا را هم در خانه بنشين و چفيه‌ات را از کمد بيرون بکش که از پس فردا نماد ايرانی بودن تو آن چفيه است
...

ادامه مطلب

تموم شد!
از همین الان تا برقع و پوشیه و چادر چارچوق گرون نشده بریم بخریم! حالا که قراره پیاده روها هم نصف بشه خدا کنه اقلا انقدر انصاف داشته باشند که طرف سایه را بدهند به خانمها.
خدایا من دارم تمام زورم را می زنم که به رأی مردم احترام بگذارم، رأی مردم؟!
این ضربه دموکراسی جایش خیلی درد می کنه، کسی پمادی، ضمادی ،... برای تسکینش نداره؟
هفته پیش حلوای اصلاحات را پختیم، امشب باید حلوای خودمان را بار کنیم

گزارش لحظه به لحظه و نتایج شمارش آرا را می توانید در اینجا و اینجا دنبال کنید



واقعا ما همه کاره هستیم؟ این هم یک توهم است...

این آقای سیبستان همیشه وقتی همه نا امید هستند ، کلی اعتماد به نفس به آدم تزریق می کنه، این کار واقعا هنر می خواد که مهدی جامی به اندازی کافی داره. اما من مطمئن نیستم که همه اینها عملی باشه و حتا اگر هم ممکن باشه به چه قیمتی؟

همین طوری خودم را با خواندن و نوشتن سرگرم می کنم، کاش می تونستم مثل آزادنویس همه اینها را تعطیل کنم و به انبوه کارهایی برسم که باید تا سه شنبه آماده باشه
...

قرار شد چشمهاش را ببنده و دماغش را بگیره و به هاشمی (....) رأ ی بده

اشعه ها از راه دور کار خودش را کرد و بالاخره این خبرنگار ما با دلی پر زاندوه و چشمی گریان رفت که رأی بده. می گه من تا دیروز داشتم خودم را خفه می کردم که کسی به هاشمی رأی نده، حالا برام سخته که تصور کنم خودم دارم با دست خودم اسمش را می اندازم تو صندوق! بهش حق می دهم ، قرار شد چشمهاش را ببنده و دماغش را بگیره ورأیش را بندازه توی صندوق


من اصلا حالم خوب نیست اخبار بد یکی بعد از دیگری می رسه. وقتی مدیر کل امور مجلس وزارت کشور هم دستگیر شده، چه طور می شه انتظار داشت که انتخابات درست برگزار بشه؟ خدیا یعنی باید یواش یواش این بدبختی را باور کنیم؟




Thursday, June 23, 2005

دیدار به قیامت...

دو ساعت دیگه بیشتر وقت نداریم، احساس می کنم همین الان تانکهای امریکا لب مرز ایستادند که حمله کنند و از طرفی سگهای هار که دیگه قلاده شان را هم جویدند منتظر هستند که به یک اشاره هر کس سر راهشان بود لت و پار کنند. خبر نگار اختصاصی من که به خاطر معین خودت را کشتی و پذیرایی شیرین برادران انصار و نیروی انتظامی را هم به چشم خودت دیدی، باشه، فکر کن اینها همه نقشه هاشمی است که با اقتدار رأی بیاره. فردا اولین نفر خودت باید بری جلوی گلوله و توپ که آقایون به سودای حکومتشان بر جهان برسنداصلا آقا اعتقادت قبول،محترم برای خودت و ما، این وصیت من است که اگر بعدا دیگه نتونستیم همدیگه را ببینیم،‌قبل از مردنت همین الان بهش عمل کن.(طول عمر شما تا پایان امروز معلوم می شود!!)از طرف من وکیای که به جای من که نمی تونم اینجا رأی بدم بروی و رأی بدی.برای اینکه خیالت هم راحت باشه که مشکل شرعی پیدا نکنی به اسم من نیت کن،گناهش گردن من! قبول؟

نامه ای به هاشمی در آخرين ساعتها...

پناه جان ،آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
اصل نامه پناه فرهاد بهمن به هاشمی ، فقط چند ساعت مونده به انتخابات


جناب آقای هاشمی رفسنجانی!

با سلام،

نمی‌دانم حجم تملق و چاپلوسی اطرافيانتان تا چه اندازه فرصت شنيدن صدای واقعی جامعه را در اين ساعتها به شما می‌دهد؟

خبر ندارم شيشه‌های دودی بنز ضدگلوله‌تان چقدر امکان ديدن حال و هوای آخرين ساعتهای منتهی به رای‌گيری را برايتان فراهم می‌کند؟

اميدی هم ندارم که اين نامه در آخرين ساعتهای سرنوشت‌ساز به دستتان برسد و اگر هم رسيد هشدار جاری در آن را جدی بگيريد...

اما در اين ساعتهای نيمه شب، نوشتن اين نامه تنها کاری است که به ذهنم می‌رسد و از دستم بر می آيد.

..............................................................

حضورتان در برنامه زنده تلويزيونی شبکه دو بهترين فرصت برای بازگو کردن ناگفته‌ها بود که از دست داديد و به جای آن رهبری را صاحب کشور و تصميم‌گيرنده نهايی دانستيد تا اثبات کنيد که هنوز نمی دانيد که در مرام اصلاح‌طلبی مردم بيش از همه سزاوار کرنشند و لاغير...

با انصراف شما، ذهن جامعه بيش از پيش نسبت به واقعيت‌های ناگفته روشن شده و از طرفی يک هفته انتخابات به تعويق می افتد و با ورود چهره ای ديگر به عرصه معادلات اقتداربه هم خواهد ريخت و فرصتی دوباره برای اصلاح‌طلبان فراهم خواهد شد.

اندر مزایای بلبشوی حاضر

با اینکه همه چیز بد است و هیچ چیز اصلا خوب نیست و حال همه گرفته است و تقلب هم شده اما زورمان نمی رسه که ثابتش کنیم و از همین حالا هم قداره بندی شروع شده، اما من یک نکته مثبت در وضعیت فعلی می بینم: برای اولین بار مردم در یک انتخابات به معنی واقعی کلمه (اشتباه نشه، منظورم یک انتخابت سالم به معنی واقعی انتخابات نیست) شرکت می کنند و واقعا این رأی مردم است که می تونه سرنوشت همه ما را تغییر بده.


Wednesday, June 22, 2005

اعتراض كروبي به تقلبهای انتخاباتی

من اصل خبر را در ایسنا پیدا نکردم، و از سایت امروز نقل می کنم.
در ضمن من با تمام احترامی که برای خاتمی قائل هستم، اصلا سر در نمی آرم چطور می تونه ساکت بمونه و کاری نکنه!

.... وي از خبرنگاران خواست تا بررسي كنند كه تا به حال چنين انتخاباتي در ايران برگزار شده است يا خير؟ بنده بسيار تاكيد داشته‌ام كه زمان انتخابات را تمديد نكنيد. يك مساله عجيب ديگر استان خراسان جنوبي و بيرجند بود. در اين استان 270 هزار و 127 نفر واجد شرايط براي شركت در انتخابات بودند كه 298 هزر راي به صندوق ريخته شده. آقاي هاشمي 37 هزار، بنده 37 هزار، معين 23 هزار، احمدي‌نژاد 101 هزار و 638 راي داشته است.آيا اين راي‌ها راي‌هايي هستند كه فرشته‌هاي آسماني به صندوق‌ها ريختند. در هيچ انتخاباتي وجود ندارد كه در آن تمام واجدان شرايط شركت كنند حتي در اوايل انقلاب نيز اين‌گونه نبود

اصل مطلب

Tuesday, June 21, 2005

نامه کيارستمی به احمدی نژاد:تورا بيشتر دوست دارم

پسرم وقتی ۵ساله بود روزی مشغول خوردن بيسکويت بود، دوستی از او بيسکويت خواست و من هم از او خواستم که بيسکويتی به من بدهد. اما بهمن يک بيسکويت بيش‌تر نداشت. بلاتکليف به هر دوی ما نگاه کرد که تنها بيسکويتش را به کدام يک از ما دهد. دوست من مشکل را ساده کرد و به او گفت: "بيسکويت را به کسی بده که بيش‌تر دوستش داری." بهمن نگاهی به هر دوی ما انداخت و به من گفت: " بابا من تو را بيش‌تر دوست دارم اما دلم می‌خواهد بيسکويتم را به او بدهم." هنوز نمی‌دانم آن روز، آن بيست چند سال پيش در ذهن پسر ۵ساله‌ام چه گذشت که بيسکويتش را به آن ديگری داد، که کم‌تر از من دوستش می‌داشت. ولی من دليلی دارم که چرا رأی‌ام را به ديگری خواهم

ادامه نامه

Monday, June 20, 2005


ما عجب بدبخت شدیم که باید برای هاشمی تبلیغ کنیم. امیدوارم هاشمی هم حالیش بشه که مردم با این کارشون چه حق بزرگی بر گردنش پیدا می کنند و حواسش باشه که بعدا باید به همین مردم جواب پس بده. یکی از دوستان می گفت احتمالا احمدی نژاد خیلی بهتر می تونست نقش ابن ملجم را در مجموعه امام علی بازی کنه و نیک آهنگ هم الحق به درستی اسمش را گذاشته است زشت ترین نکبت تاریخ مملکت. بعد از افاضات احمدی نژاد که هنوز به میدان نیومده می خواد مراکز فرهنگی را تعطیل کنه و بورس را هم قمار می دونه و خانمها بروندبمیرند وقول قلع و قمع بی رحمانه را هم که قبلا حاج حسین آقا داده ،این نوشته هم بعد از گذر از چندین آدرس امروز به دستم رسید که نویسنده اش را نمی شناسم

جامعه ايران با دارا بودن مشخصات قابل
توجهی بسيار متفاوت از جوامع
اروپايي يا آمريکايي است. بدين صورت که
در آن جوامع تحريم انتخابات جوابگو
است اما در ايران به علت تقسيم نا متناسب
قدرت, ايرانيان برای گرفتن حق
خود مجبور به شرکت در انتخابات هستند,
ديگر زمان تبليغات حکومت از جمله اينکه
رای مردم باعث تحکيم پايه های نظام ميشود
و يا رای مردم به معنای حقانيت نظام
است به پايان رسيده است. که باعث عدم شرکت
مردم ميشود. ديگر بهتر است بيدار شويم,
مصطفی معين را از دست داديم مطمئننا هيچ
کدام از ما از آقای هاشمی رفسنجانی نه
خوشمان ميايد و نه حاضريم به او رای
بدهيم اما شرايط در حال حاضر متفاوت است.
ديگر بيايم کلماتی که در تاکسی رد و بدل
ميشود را کنار بگذاريم و نگوييم همه اينها
دسيسه است و ...

از جمله دستاوردهای احمدی نژاد بدين شرح
است:

1- تبديل کردن پارکينگ تاترشهر به مسجد!

2- از بين بردن درختان اتوبان به طرف بهشت
زهرا!

3- تبديل به گورستان کردن ميادين مهم شهر!

4- تقدير از قتلهای زنجيره ای!

5- تلاش برای نابود سازی نمايشگاه بين
المللی و تبديل به آپارتمان!

6- يکی از جديد ترين ها شنبه خبرنگاران را
برروی زمين نشانده است!

7- اين ليست ادامه دارد!

آيا حاضر هستيد احمدی نژاد رييس جمهور
ايران شود؟! همه ما ميدانيم که مجلس هفتم
با ششم متفاوت بود. مجلس ششم لااقل
قوانين شهروندی را تصويب کرد و خيلی تلاشهای
ديگر.
خيلی از قشرهای جامعه را شما نميتوانيد
ببينيد, به هر صورت در ايران بيش از 50
درصد در رای گيری شرکت ميکنند و اين يک
آمار قابل قبول در دنياست حتی نميتوانيد
بگوييد که آنهايي که شرکت نکردند با شما
همصدا هستند! چه بسا در سال 80 و در
انتخابات خاتمی 15 مليون نفر شرکت نکردند
و فردای آن روز رسالت چاپ کرد 15
مليون حزب الله خاموش! با يک حساب سر
انگشتی مشخص است که احمدی نژاد در دور
دوم احمتلا 11.5 تا 12 مليون رای مياورد,
زيرا ذيگر لاريجانی يا قاليباف يا عده
ای که به کروبی رای دادند نميدانند که به
چه کسی رای دهند! بسيج و شورای
نگهبان از او حمايت ميکنند و ... و هاشمی
تنها 6.1 مليون رای دارد! و اين يعنی
رئيس جمهور احمدی نژاد!

باور کنيد که و ضع خراب است و با وجود
احمدی نژاد ديگر نميتوان در ايران
زندگی کرد. يکبار تصميم درست بگيريم و
درست است که معين را از دست داده ايم
اما با ورود احمدی نژاد مقابله کنيم و بر
خلاف ميلمان به هاشمی رفسنجانی
رای دهيم. ايران نياز مند است و دارد
نفسهای آخر را ميکشد. زنده اش کنيد!

تحريم خيانت به ملت است

متن کامل نامه کروبی

حالا که نامه کروبی به رهبر را در ایران سانسور کرده اند من هم متن کاملش را اینجا می گذارم تا در مشت زنی شرکت کرده باشم
روز شنبه پس از آنكه اينجانب از عزم برخي از نهادهاي قدرت براي تغيير جهت رأي مردم اطمينان حاصل كردم، ضمن برگزاري مصاحبه مطابق رويه معمول خويش و بر اساس اصل 57 قانون اساسي از حضرتعالي درخواست كردم براي اصلاح انحرافي كه در حال انجام بود، دخالت كرده دستور مقتضي صادر فرماييد، اما بر اساس آنچه دفتر جنابعالي اعلام كرده است پاسخ شما به درخواست اينجانب به شرح ذيل است:
جوابيه رهبري«به آقاي كروبي بگوييد: من رئوس مطالب شما را نگاه كردم. مطالبي كه شما گفتيد به كلي دور از شأن شما و در جهت ايجاد بحران در كشور است. آيا متوجه هستيد كه چكار داريد مي‌كنيد؟ آيا متوجه هستيد كه ايجاد بحران و بدبين كردن مردم كاملاً در جهت خواست دشمناني است كه خيز برداشته‌اند براي اينكه بلايي بر سر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دربياورند كه همه شما را دربرخواهد گرفت. اگر اعتراض به انتخابات داريد مگر راه قانوني وجود ندارد؟ چرا فضا را خراب مي‌كنيد؟ ممكن است ديگران نيز اعتراضات مشابه داشته باشند. آيا حق مي‌دهيد آنان فردا همه چيز را زير سؤال ببرند، من از شما مطلقاً انتظار چنين برخوردي ندارم و من به حول و قوه الهي نخواهم گذاشت افرادي در كشور بحران ايجاد كنند.» مشاهده پيام حضرتعالي اينجانب را وادار كرد كه با طرح چند نكته مصدع اوقات شوم:

نكات مورد نظر كروبي
من در شرايطي وارد عرصه مبارزات انتخاباتي شدم كه عزمي يكپارچه را براي منصرف كردن و تغييردادن تصميم خود مشاهده مي‌كردم. نهادهاي مختلف قدرت با ارائه نظرسازي‌هاي بسيار شبيه به هم اينجانب را فاقد پايگاه مردمي جلوه مي‌دادند و كساني در دستگاه‌هاي مختلف حكومتي براي ايجاد نگراني در من تلاش مي‌كردند. از عده‌اي در دفتر رياست جمهوري تا بعضي از وابستگان به بيت مكرم حضرت امام(ره) تا گروهي در وزارت اطلاعات و وزارت كشور وحتي (به قرار مسموع) برخي از نزديكان حضرتعالي با تأثيرپذيري از نظرسازي‌هاي قلابي ترجيع‌بند محافل خاص در مورد عدم اقبال مردم به من تكرار مي‌كردند و حتي متأسفانه تعداد زيادي از استانداران در محافل خصوصي و عمومي از تصميم من ابراز تعجب مي‌كردند و حتي استاندار لرستان از رأي 7 درصدي من در ميان مردم لرستان سخن گفت. صحت و سقم اين ادعاها روز جمعه 27 خرداد مشخص شد.ورود من به عرصه انتخابات با تأكيد فراوان بر حفظ اصول و آرمان‌هاي امام و انقلاب و با نيت تقويت مباني جمهوريت و اسلاميت با اعتماد به پشتيباني مردم و هواداران واقعي امام و انقلاب موجب شد حتي عده‌اي معدود از افراد نزديك به مجمع روحانيون به مخالفان ملحق شوند اما در مقابل استقبال و هواداري مردم از گرايش‌هاي گوناگون و به خصوص جواناني را به دنبال آورد كه اشتياق و شور و حال مبارزات انتخاباتي را به سطحي غيرمنتظره رسانده فضاي يخ‌زده ماه‌هاي پاياني سال قبل را شكستند. من در سفرهاي متعدد به نقاط مختلف كشور با اقشار مختلف مردم گفت‌وگو كردم و در جريان مشكلات واقعي و مطالبات حقيقي‌شان قرار گرفتم و امروز با افتخار اعلام مي‌كنم كه مردم نه چنان كه عده‌اي متحجر مي‌گويند از اصلاحات روگردان شده‌اند و نه آن طور كه عده‌اي تازه به دوران رسيده ادعا مي‌كنند از جمهوري اسلامي حقيقي با قرائت امام خميني بيزار شده‌اند. اجازه دهيد به عرض شما برسانم اگر همه نهادهاي قدرت، دستگاه‌هاي اطلاعاتي و به طور كلي مراكز تصميم‌گيري به جاي اتكا به گزارشات مشكوك به روش اينجانب ارتباط مستقيم با مردم را در پيش بگيرند. بسياري از مشكلات حل خواهد شد. من بسيار متأسفم كه يك خبرنگار عرب‌زبان كه براي تهيه گزارش از جريان انتخابات به ايران آمده بود واقعيات جامعه را درك كرد و پيش از انتخابات با اظهار تعجب به تناقض ميان نظرسنجي‌هاي قلابي و نظر واقعي مردم اشاره كرد. اما بعضي از دستگاه‌هاي مسؤول تا آخرين روز بر انتشار نظرسازي‌هاي خويش و آشفته كردن ذهن مسؤولان سطح بالاي كشور احراز داشتند.حضرت آيت‌الله خامنه اي!من در تمام سفرهاي استاني ضمن تبيين برنامه‌هاي خود به كرات اين نكته را مورد تأكيد قرار دادم كه پيروزي در انتخابات اولويت دوم من است و حضور پرشكوه مردم در انتخابات برايم اهميت بيشتري دارد به طوري كه شايد بسياري از مردم تصور كردند اينجانب نه با هدف پيروزي بلكه فقط به عنوان وسيله‌اي براي گرم كردن تنور انتخابات وارد عرصه شده ام و شايد بعضي از آراي مردم را به دليل همين افراط در تأكيد بر اولويت حضور پرشكوه مردم بيش از رأي دادن به شخص خودم از دست دادم.به هر حال هر چه بود انتخابات برگزار شد و من به خود مي‌بالم كه بيش از تمام كانديداها به ميان مردم رفته و آنها را به استفاده از حق انتخاب خود تشويق كرده ام و همين جا از مردم بزرگوار كه با ريختن بيشترين آرا به نام من در صندوق‌هاي رأي پاسخ مناسبي به اينجانب دادند سپاسگزاري و در برابر بزرگواري‌شان سر تعظيم فرود آورده علاوه بر اين مراتب احترام خويش را به كساني كه به ساير كانديداهاي محترم رأي داده‌اند به خاطر حضور در انتخابات تقديم مي‌دارم.حضرتعالي استحضار داريد كه در تمام دوره‌هاي گذشته از ساعات پاياني رأي‌گيري مي‌توان جهت‌گيري رأي مردم را تخمين زد و از نخستين ساعات شمارش آرا نتيجه انتخابات براي مجريان و ناظران قابل پيش‌بيني است. اين دوره نيز تابع همين قاعده بوده و از حدود نيمه شب مراجعات حضوري و تماس‌هاي تلفني حكايت از رأي بسيار گسترده مردم به اينجانب بود. گزارشات غيررسمي هم نشان مي‌داد كه در حدود نيمي از استان‌ها اينجانب داراي بالاترين رأي هستم حدود ساعت سه بامداد شنبه بيست و هشتم خردادماه كه ثبت رسمي آرا در سايت انتخابات آغاز شد تمام آمارهاي رسمي رأي اينجانب را بسيار بالاتر از ساير كانديداهاي محترم نشان مي‌داد. ساعت پنج بامداد كه اينجانب به استراحت پرداختم رأي بنده حدود 25 درصد و رأي ساير كانديداها كمتر از بيست درصد بود. در همان ساعات بعضي از دوستان با توجه به آراي شصت و هفتاد درصدي در بعضي استان‌ها معدل بيست و پنج درصدي ثبت شده به نام اينجانب را مشكوك مي‌دانستند. اما پس از حدود دو ساعت كه از خواب بيدار شدم مانند بيداري از خواب اصحاب كهف دريافتم كه همه چيز تغيير كرده است. سخنگوي شوراي نگهبان در مصاحبه‌اي كودتاگونه در ساعات اوليه صبح با دستپاچگي كامل و برخلاف رويه نشان داد كه اعلام آراي مردم از مجراي قانوني وزارت كشور مطلوب بعضي از مراكز قدرت و افراد ذي‌نفوذ نيست. اينجانب حدود ساعت هشت و نيم صبح با مسؤولان وزارت كشور تماس گرفتم كه آنها نيز از اين حركت شوراي نگهبان و صداوسيما-كه به قرار مسموع بدون اطلاع مديريت صداوسيما انجام شد-ابراز تعجب كرده و اعلام كردند بر اساس اطلاعاتي كه بلافاصله از صورتجلسه نهايي اخذ آرا در حوزه‌هاي انتخابيه استخراج و مستقيماً وارد سايت كامپيوتري وزارت كشور مي‌شود، اينجانب كماكان در رتبه اول قرار دارم. رأي مردم به اينجانب كه برخلاف انتظار و به رغم تلاش گسترده افرادي در نهادهاي مختلف براي تخريب پايگاه اجتماعي اينجانب به صندوق ريخته شد، در حالي كه بخش‌هايي از سپاه و بسيج در بسياري از شهرستان‌ها از طريق پرداخت برخي وجوه به بعضي از مراكز و هيأت آنها را به خدمت گرفته بودند و همچنين با حضور غيرطبيعي بر سر صندوق‌ها، به طور غيرقانوني براي فرد ديگري تبليغ مي‌كردند.موضوع دخالت احتمالي بخش‌هايي از سپاه و بسيج را اينجانب قبلاً به صورت حضوري به عرض جنابعالي رسانده بودم و آنگونه كه شنيده‌ام وزراي كشور، اطلاعات و دادگستري نيز طي نامه‌اي آن را به جنابعالي منعكس و خواستار اتخاذ تدابيرلازم براي جلوگيري از وقوع آن شده بودند.همچنين برخي دوستان تأكيد مي‌كردند بيشترين تقلب‌ها در ساعات پاياني شب انجام مي‌شود و لذا اينجانب به وزير كشور پيشنهاد كردم ساعات رأي‌گيري بيش از حد ضرورت تمديد نشود كه ايشان اعلام كرد ممكن است از برخي مراكز قدرت براي تمديد مكرر ساعات رأي‌گيري فشار وارد شود.آنچه امروز به عرض حضرتعالي مي‌رسانم براي تأكيد بر رأي خود نيست زيرا معتقدم ملت ايران به خوبي مي‌داند اينجانب منتخب اول آنها هستم و هر چقدر هم كه اختيارات نظارتي شوراي نگهبان توسط خود آن شورا توسعه يابد، حركت كودتاگونه آن شورا در اعلام غيرقانوني نتيجه‌اي غير از نتايج اعلام شده توسط وزارت كشور آن هم در ساعات اوليه بامداد روز بعد از انتخابات، قابل توجيه نخواهد بود و تنها مي‌‌توان آن را لطف الهي براي افشاي يك برنامه از پيش طراحي شده دانست كه قبلاً توسط يكي از روزنامه‌ها زمينه‌سازي شده بود. اينجانب كه اين روند را خطرناك مي‌دانستم ابتدا خبر تصميم خود براي برگزاري مصاحبه مطبوعاتي و افشاگري نسبت به تحولات مشكوك انتخاباتي را به دفتر جنابعالي اعلام و هفت ساعت پس از آن در مصاحبه خود ضمن تقدير از حضور پرشور مردم در انتخابات، نگراني خويش از روند موجود را ابلاغ و در عين حال به صراحت اعلام كردم كه در نظام ما رهبري با اختيارات گسترده حضور دارد و اينجانب از ايشان تقاضا مي‌كنم به موضوع وارد شوند و جلوي انحرافي كه توسط باند مشخصي از سپاه و برخي مراكز قدرت طراحي و با حمايت شوراي نگهبان انجام شده را بگيرند. هم‌اكنون نيز با تأكيد مجدد بر آنچه در مصاحبه گفته‌ام از حضرتعالي تقاضا دارم براي رسيدگي به دخالت‌هاي غيرقانوني و تلاش‌هاي غيرمجاز بخش‌هايي از سپاه و بسيج كه بر سرنوشت انتخابات تأثير داشته است دستور لازم صادر فرماييد. حضرتعالي استحضار داريد شوراي نگهبان در زمان حضرت امام (ره) نيز گام اوليه‌اي براي دخالت فراقانوني در انتخابات برداشت و تلاش كرد انتخاب مردم تهران در مجلس سوم كه خلاف ديدگاه سياسي اكثريت اعضاي شوراي نگهبان بود را باطل نمايد. البته خوشبختانه آن روز شوراي نگهبان در اين راه هيچ همراه و همفكري نداشت و نه وزارت كشور مانند امروز بي‌خاصيت و ناتوان بود و نه صدا و سيما مانند امروز تحت فشار گروه‌هاي خاص قرار داشت. در عين حال امام در برابر نخستين نشانه‌هاي دخالت غيرقانوني آن شورا در انتخابات ايستاد و اكنون نيز اينجانب از شما تقاضا دارم براي نجات انقلاب، اسلام و كشور از تبعات دخالت‌هاي غيرقانوني بخشي از سپاه و نيز توقف روش‌هاي بدعت‌آميز شوراي نگهبان، دستور لازم صادر فرماييد. اميدوارم همان طور كه ورود امام به موضوع انتخابات مجلس سوم از ايجاد انحراف توسط شوراي نگهبان جلوگيري كرد دستور حضرتعالي به عنوان جانشين امام، از روند خطرناكي كه نتيجه آن بي‌خاصيت شدن رأي مردم است جلوگيري نمايد.در كنار طرح اين تقاضا، طرح چند نكته را ضروري مي‌دانم:1- من در همه صحنه‌ها و فراز و نشيب‌ها نشان داده‌ام كه حراست از اصل انقلاب، نظام، اسلام و حقوق مردم براي اينجانب از هر چيز مهم‌تر است و نگراني از تخريب‌ها، حملات و اقدامات احتمالي مرا از انجام وظيفه بازنخواهد داشت. اينجانب همان گونه كه بي‌مهري از نزديك‌ترين دوستان و برخي متحدان سياسي را به خاطر تأكيد بر حفظ اصول و ارزش‌ها پذيرفته‌ام اكنون حاضرم به خاطر دفاع قدرتمندانه از حق انتخاب آزاد مردم نيز تبعات احتمالي را پذيرا شوم
در طول ماه‌هاي گذشته به مناسبت‌هاي مختلف بر بي‌طرفي رهبري نظام در انتخابات تأكيد كرده‌ام.اما در عين حال به صور مختلف تلاش كردم از نظر احتمالي جنابعالي نسبت به برخي كانديداها اطلاع حاصل كنم زيرا عقيده داشتم اگر جنابعالي نسبت به كانديداي خاص نظر مثبت داريد-اگر چه اين كار را مفيد نمي‌دانستم-از كانديداتوري خودداري كنم زيرا تصور مي‌كردم در آينده مشكلات ايجاد خواهد شد. اما برداشت اينجانب از سخنان و مواضع حضرتعالي اين بود كه مهم‌ترين نكته براي شما، حضور گسترده مردم در انتخابات است
- به رغم شفافيت مواضع جنابعالي، اخباري مبني بر حمايت فرزند محترم شما-آقا سيدمجتبي-از يكي از كانديداها منتشر شد كه پس از به تواتر رسيدن اين اخبار نگران شدم كه مبادا اين موضوع مرتبط با ديدگاه حضرتعالي باشد، اما تجربيات سابق و شناختي كه از شما داشتم مرا مطمئن كرد كه اين موضوع نظر شخصي ايشان است. پس از آن هم شنيدم كه يكي از بزرگان به جنابعالي گفته‌اند كه «آقازاده حضرتعالي از فلان شخص حمايت مي‌كند و شما فرموده‌ايد ايشان آقا است نه آقازاده» و به هر حال مشخص شد كه آن حمايت‌ها نظر شخصي آقا مجتبي بوده است. در عين حال كماكان خبرهايي در مورد فعاليت ايشان به نفع يكي از كانديداها-كه سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول كرد و عنايت‌ها به طرف فرد ديگر سرازير شد-و حتي رفت و آمد به ستاد انتخاباتي آن كانديدا منتشر شد.حضرتعالي به خوبي واقف هستيد كه دخالت‌هاي نسنجيده اطرافيان برخي از مقامات روحاني و سياسي در سال‌هاي گذشته تبعات منفي فراواني براي كشور و نظام داشته است و لذا اينجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزي از جنابعالي تقاضا مي‌كنم اجازه ندهيد تجربه ديگري به تجربه‌هاي تلخ گذشته اضافه شود در عين آنكه اطمينان دارم شخصاً از برخي اقدامات مورد نظر حمايتي نكرده‌ايد و شايد مخالف آنها نيز بوده‌ايد و اكنون نيز با هوشمندي كه از حضرتعالي سراغ دارم مطمئنم براي رفع شائبه‌هاي احتمالي موجود تدبيري خواهيد انديشيد چون جنابعالي جانشين امامي هستيد كه وقتي در يك حادثه عده‌اي مدعي شدند مرحوم آيت‌الله حاج‌آقا مصطفي خميني باعث ايجاد محدوديت‌هايي براي ارتباط مردم با امام شده است به رغم جايگاه فكري و فقهي آن مرحوم دستور داد كه «ايشان در كارهايي كه مربوط به من است دخالت نكند.»
ضمن تأكيد بر تقاضاي خود-بازشماري آرا در برخي حوزه‌هاي مشكوك، استفاده از روش‌هاي كامپيوتري براي كشف آراي تكراري و نيز شناسايي منبع و مجوز پرداخت بعضي از وجوه در روزهاي منتهي به انتخابات-به استحضار حضرتعالي مي‌رسانم نتيجه انتخابات هر چه باشد ديگر در اين باب مصدع حضرتعالي نخواهم شد.5-معتقدم سپاه بر خون جواناني بنا شده است كه همه آنها شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و حفظ سپاه را براي حراست از كشور و انقلاب ضروري مي‌دانم. همچنين يقين دارم اكثريت نيروهاي جان بر كف سپاه نيز از برخي مسائل موجود ناراضي هستند. همان طور كه اكثر آنها با برخي فعاليت‌هاي اقتصادي كه به نام اين نهاد مقدس انجام مي‌شد، مخالف بودند. خوشبختانه جنابعالي دستوراتي براي جلوگيري از فعاليت‌هاي اقتصادي توسط نيروهاي نظامي صادر و از خطرات اين كار جلوگيري كرديد. اينجانب از شما تقاضا مي‌كنم با رهكرد ديگري بخشي از سپاه و بسيج را كه در كارهاي سياسي وارد شده‌اند از اين اقدام-كه خطر آن به مراتب بيش از اقدامات اقتصادي است-برحذر داريد. من معتقدم كه اگر قرار است عده‌اي از دوستان در سپاه و بسيج به مراكز قدرت دسترسي پيدا كنند بهترين كار آن است كه اين مسؤوليت‌ها مستقيماً به آنها محول شود نه آنكه اعتبار سپاه را خرج رساندن عده‌اي به قدرت نمايند و در اين راه مرتكب اقدامات غيرقانوني شوند. اين نكته را از آن جهت عرض مي‌كنم كه حضرتعالي در پيام شفاهي خود براي اينجانب اعلام فرموده‌ايد اجازه بحران‌سازي در كشور نخواهيد داد و من معتقدم بحران ناشي از دخالت‌هاي نابجا در انتخابات خطرناك‌ترين بحراني است كه امروز و آينده كشور را تهديد مي‌كند.
امروز مشخص شد روش اعتدال‌گونه و همراه با حفظ اصول و آرمان‌ها كه همواره مورد توجه اينجانب بوده و اتفاقاً منجر به دشمن‌تراشي‌هاي فراوان براي اينجانب در ميان صاحبان سلايق مختلف شده است با مقاومت‌هاي فراواني روبه‌رو است و لذا به نظر مي‌رسد راحت‌ترين كار براي اينجانب آن است كه از همه فعاليت‌هاي سياسي كناره‌گيري كنم اما وفاداري به راه امام، دين نسبت به اسلام و انقلاب و قدرشناسي نسبت به مردم، حقير را از عافيت‌جويي برحذر مي‌دارد. لذا تصميم به تشكيل حزبي فراگير و غيرحكومتي گرفته‌ام. خوشبختانه سفرهاي چهار ماه اخير اينجانب را با ميليون‌ها ايراني متدين، خالص و دلسوز آشنا كرد كه دغدغه اصلي آنها حفظ اصول و در عين حال رفع مشكلات فراوان جامعه است و اكنون مطمئن هستم اكثر آنها آمادگي دارند در تشكيل حزبي فراگير با اينجانب همكاري نمايند. حزبي كه اينجانب تشكيل مي‌دهم-و هر كس اكثريت اعضا خواستند دبير كل آن خواهد بود-هم از حيثيت ملت بزرگ و شريف ايران دفاع خواهد كرد و هم براي شفاف شدن مواضع و تقويت مباني تحزب اقدام مي‌نمايد و هم به شدت با دو گروه كه دشمنان اصلي انقلاب و كشور هستند يعني اقتدارگرايان متحجر و سكولارهاي مخالف نظام مرزبندي خواهد داشت. حزب مورد نظر اينجانب به شدت در برابر كساني كه با رأي مردم مخالف هستند-و حتي از ابراز اين عقيده متحجرانه ابا ندارند- ايستادگي خواهد كرد و اگر لازم باشد آنها را به مردم معرفي مي‌كند
اينجانب بارها در سال‌هاي گذشته از اينكه تعدادي از احزاب توسط قدرتمندان درست شده و رقابت را در ساير احزاب و گروه‌ها سخت كرده‌اند، انتقاد كرده‌ام. امروز براي آنكه خودم مشمول اين انتقاد نباشم و شائبه هرگونه سوءاستفاده از قدرت سياسي و اجرايي در تشكيل و ادامه فعاليت حزب منتفي شود، ضمن تشكر از ابراز اعتماد جنابعالي، از اين لحظه از كليه مسؤوليت‌هاي سياسي از جمله مشاورت حضرتعالي و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا مي‌دهم.قاعدتاً با شناختي كه از اينجانب در بين همه دوستان از جمله حضرتعالي وجود دارد، همگان مطمئن خواهند بود كه اينجانب كماكان بر اصول و آرمان‌هاي خود پافشاري خواهم كرد و اجازه نخواهم داد مرزهاي ضروري با افرادي كه مباني اصلي نظام يعني جمهوريت و اسلاميت را قبول ندارند شكسته شود. اگر چه در هر شرايطي حتي دفاع از حقوق شهروندي كساني كه با آنها اختلاف عقيده دارم-چه متحجران وچه سكولارهاي مخالف حكومت ديني-را فراموش نخواهم كرد و به عنوان يك وظيفه بر آن پافشاري مي نمايم.سلامتي جنابعالي، آباداني ايران وسربلندي نظام جمهوري اسلامي را از درگاه حضرت احديت مسألت مي‌نمايم .

Sunday, June 19, 2005

گزارش تصویری از انتخابات در اتاوا

دیشب در راه که از اتاوا بر می گشتیم و یکی یکی اخبار حوزه های انتخابی مختلف را از دوستان دریافت می کردیم لب و لوچه ها هی آویزان تر می شد و نیمه شب هم که با اعلام نتایج نهایی حال گیری کامل شد. اما هیچ کدام اینها لذت یک مسافرت خوب با دوستان را از بین نمی برد. تجدید خاطرات گذشته و خواندن آوازهای دسته جمعی در سفرهای دانشگاه و ...و از همه جالب تر فحش خوردن از مخالفینی که روبروی سفارت تجمع کرده بودند. حوصله تحلیل و این حرفا اصلا ندارم،سوادش را هم همینطور. بقیه که سواد این کارها را دارند به اندازه کافی نوشته اند و خواهند نوشت. اما بعد از اینکه مطمئن شدم انقدر بدبخت هستیم که از ترس رأی آوردن احمدی نژاد باید برای هاشمی تبلیغ کنیم یاد این جماعت دیروز افتادم که می گفتند مزدورها عکستان را گرفتیم و وقتی دور، دور ما شد شماها باید بروید توی سوراخ موش. دیروز فکر می کردم طفلکیها !! چقدر از واقعیتها و جامعه و ...دور هستند و کلی توی دلم احساس روشنفکریم شده بود. حالا دارم فکر می کنم نسبت آنها به ما مثل نسبت ما به کل ملت ایران است!
راستی این مخالف ها غیر از فحش دادن کارهای دیگه ای هم کرده بودند که خودتان ببینید

این هم گزارش بی بی سی

bus3

اتاوا ، اتاوا ما داریم می آییم

Picture 039

جماعت معترضین که انقدر همت داشتد که تا ساعت ۴ بعد از ظهر زیر بارون ایستاده بودند
teasing
بچه ها هم به آنها خسته نباشید گفتند
embassy2
بعضیها به اسم رأی دادن وارد شده بودند و از داخل شیشه ها را شکسته بودند. رنگ قرمز هم از صبح زود دیوارها و در سفارت و پیاده رو را رنگین کرده بود، طوری که شهرداری مجبور شده بود روی آن خاک بریزد تا رهگذرها رنگی نشوند
Picture 033
نه، مثل اینکه واقعا صبرشون خیلی زیاده. همین جماعت صلح طلب و دموکراسی خواه کم مانده بود خبرنگار همراه ما را کتک بزنند
Picture 030
سبیل طلا به این فکر می کنه که نکنه حالا برای مرحله دوم ما هم مجبور بشیم برویم آن طرف خیابان

Thursday, June 16, 2005

یک پیروزی دیگه

یک پیروزی دیگه!! مامان من که تا حالا افتخار می کرد به داشتن شناسنامه پاک، فردا به معین رأی می ده و قرار شده تصمیم بابا را هم عوض کنه که به رفسنجانی رأی نده! درسته که راضی کردنش پای تلفن یک ۱۰ دلاری آب خورد، اما ارزشش را داشت! حالا مونده راضی کردن خاله ها که خودشون جزو رأی گیرنده ها و شمارنده ها هم هستند، فقط چند ساعت باقی مونده

Wednesday, June 15, 2005

نانوشته های همایش حامیان معین...

شعارهای شیرین و ته مزه های تلخ درگیری نیروی انتظامی با شرکت کنندگان همایش حامیان معین در دانشگاه تهران ,گزارش خبرنگار اختصاصی من از تهران

برنامه قرار بود ساعت ۵ شروع بشه، من پیاده و سواره ساعت ۶ خودم را رساندم به استادیوم تربیت بدنی دانشگاه تهران و دیدم هنوز برنامه شروع نشده! تقریبا همه ورزشگاه پر بود. همان اوایل برنامه متوجه شدم بغل دستیم داره با موبایل صحبت می کنه و می گه ۵۰۰۰ نفر بیار دم در اینا که رفتند بیرون بفهمند دنیا دست کیه! من به اون یکی بغل دستیم گفتم سرش را تکون داد و اون هم به بغل دستیش گفت... ۱۰ دقیقه بعد دیدم نمیشه، رفتم به یکی از بچه های ستاد نسیم که کاور پوشیده بودند گفتم، اون هم رفت که به یکی دیگه بگه...وقتی برگشتم سر جام بغل دستیم گفت آقا تو که رفتی گفتی این فهمید! این برادرها دو نفر بودند، من ترسیدم که نفله ام کنند، وسایلم را برداشتم که در برم. همین جوری دنبال یک جایی می گشتم که برم بیرون که دیدم درست کنار سن هستم!
درست سمت راستش! حقیقت جو داشت صحبت می کرد. گفتم بگذار بمونم.
برنامه که تمام شد من از اولین خروجی رفتم بیرون و همه سخنرانها هم کنار من از همان جا خارج شدند. امما انقدر جمعیت زیاد بود نمی تونستند برسند به ماشینهاشون. نسیمیها آمدند و یک تونل باز کردند. ملت هم همین طوی هی شعار می دادند:

سلام بر سه مرد ایران زمین، مصدق ، خاتمی، دکتر معین
زندانی سیاسی آراد باید گردد
سعید حجاریان، قربانی جانیان

از در استادیوم که آمدیم بیرون شعارها عوض شدو ملت قاط زدن یکهو:

عالیجناب ساطور، ما همه گنجی شدیم
علاجناب سرخ پوش ، بخور بخور تموم شد
آزادی اندیشه، با هاشمی نمی شه
نه سردار، نه شهردار، فقط معین بیدار
مرگ بر دیکتاتور

جمعیت با همین شعارها سرازیر شد به سمت پایین امیر آباد و این شعارها هم اضافه شد:

هاشمی پینوشه، ایران شیلی نمی شه
جنتی لعنتی، تو دشمن ملتی
اکبرشاه اکبرشاه، مرگ بر شاه

و از همه جالبتر ویرایش جدیدی از یار دبستانی:

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو، هاشمی رو ضایع کنه
یار دبستانی من...

مردم کنار خیابون و تو ماشینها مرده بودند از خنده!از بالا تا پایین کارگر این شعارها را می دادیم و کلی هم عکس گرفتند و فیلم برداری کردند.و اما...

نرسیده به پارک لاله نیروی انتظامی خیابون را بسته بود و همه را راهنمایی می کرد توی یک کوچه. جلوییها همین طور با این شعارها رفتند توی کوچه... که یک دفعه یک نفر داد زد در برین، کوچه بن بسته!! سر کوچه را بستند و ریختند توی کوچه!
آی می زدند ها!! باتوم می زدند صدای سیگارت می داد.
کارشان را خوب بلد بودند. یک مرتبه هم ریختند و همه را جدا کردند ، ملت در رفتند و اونهایی که گیر افتادند پر کردند توی یک اتوبوس، البته تعدادشون زیاد نبود.
خدا کنه این صحنه ها را هم کسی ضبط کرده باشه ، حد اقل صدایش را.


عکس مربوط به تحصن جلوی اوین است

در راه به سمت انقلاب یک نفر بود که طرفدار قالیباف بود و می گفت من را مجاب کنید که به معین رأی بدهم. داشتین بحث می کردیم که ۵-۶ تا پلیس اومدن و گفتند آقا تجمع نکنید. مجبور شدم بیانیه ای که هنو ز کامل نخونده بودم را بهش بدم وتنهایی حرکت کنم. وقتی به میدان انقلاب رسیدم دور تا دور میدان پلیسهای ضد شورش ایستاده بودند. اما خوشبختانه یا متأسفانه جمعیت قبل از رسیدن به بلوار کشاورز متفرق شد وگرنه احتمالا خون راه می افتاد.
دیگه به سمت دانشگاه نرفتم و از همانجا سوار ماشین شدم و برگشتم . فردا حتما میروم ستاد معین

نامه سرگشاده فرماندهان سپاه به قالیباف

جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نامه ای سرگشاده به قاليباف: سردار ، لباس شهدا را سخیف کرده اید، آفتاب

جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نگارش نامه ای سرگشاده نسبت به آنچه که تبلیغات عوامفریبانه قالیباف، صرف هزینه های هنگفت ، زیر سئوال بردن سابقه نظامی و انتقاد ناجوانمردانه نسبت به دستاوردهای انقلاب خوانده اند ، به شدت اعتراض کرده و وی را مورد انتقاد قرار دادند. متن این نامه به شرح زیر است :

سردار سرتيپ محمد باقر قاليباف؛
سلام عليكم، طي چند هفته اخير، رفتار و مواضع سياسي آن سردار محترم پرسش هايي را براي ما و بسياري از هم رزمان دوران دفاع مقدس شما ايجاد كرده كه ضرورت دارد جنابعالي پاسخي منطقي براي آنها ارايه نماييد:

سرمايه و آبروي همه رزمندگاني كه در دوران دفاع مقدس و پس از آن، دفاع از كيان اسلام و ملت قهرمان ايران را انتخاب كرده و سختي ها را به جان خريده اند، دست مايه ای است كه با جانفشاني مخلصانه حاصل آمده است، تبليغات عجيب و سرسام آور شما، كه هزينه آن تاكنون دهها ميليارد تومان تخمين زده شده است و نمي دانيم از چه طريقي بدست آمده است؟ شما چگونه توانسته ايد با حقوق معمول يك فرمانده، اين سرمايه مادي را فراهم كنيد؟ چه كساني اين سرمايه را در اختيار شما گذاشته اند و منشاء و منبع اين هزينه كلان كيست؟ چرا با حضور در انتخابات و پرداخت اين هزينه كلان حيثيت و آبروي فرزندان پاسدار اين كشور را زير سوال برده ايد؟

شما پس از فاجعه 18 تير به آقاي خاتمي نامه اي نوشتيد و به همراه ديگران به تهديد رييس جمهور پرداخته و نسبت به آنچه از سوي دانشجويان مطرح مي شد ابراز نگراني كرديد و از لبريز شدن كاسه صبرتان سخن را به نظام جمهوري اسلامي و عملكرد آن نسبت دهيد؟ آيا رواست، كسي كه همه چيز خود را از انقلاب و نظام دارد، اينگونه تمام ارزش هاو دستاوردهاي ملت و نظام را زير ضرب انتقادات ناجوانمردانه قرار دهد؟

در تبليغات سعي مي كنيد خود را دكتر معرفي كرده و سابقه خویش درسپاه نيروي انتظامي رامحو و يا انكار نماييد آيا تاوان پي آمد و اثر تخریبی اين عمل شما در اذهان ملت را برآورد كرده ايد؟ آيا انتخابات ارزش آن را دارد كه لباسي را كه شهيداني چون همت، بروجردي، باكري وساير شهدا پوشيدن آنرا افتخار مي دانستند، اينچنين سخيف شود؟ شما با اين لباس و از اين راه به مقامات مختلف دست پيدا كرده ايد آيا دست يافتن به قدرت سياسي آنقدر گرانبها است كه شما همه اين عقبه را به فراموشي بسپاريد؟

در پايان با اظهار تاسف از نوع تبليغات و محتواي عوامفريبانه و هزينه هاي سرسام آور آن، نوع رفتار و مواضع شما، اين فرموده امير المومنين علي (ع) را به شما گوشزد مي كنيم كه اين
ننگ براي تو كافيست كه تو سير بخوابي و در اطراف تو جگرهايي از گرسنگي سوراخ سوراخ باشد

به نقل ازخبرنامه گویا


بیایید به جای نفرین کردن تاریکی شمعی روشن کنیم

من رای می دهم چون هنوز زنده هستم.

من رای می دهم چون نمی خواهم کسانی که بودنم را تحمل نمی کنند رای بیاورند.

من رای می دهم چون انقدر سخیف نیستم که مسئولیت سرنوشتم را گردن اجنبی! و غیر اجنبی بیاندازم و در تن آسایی و رخوت جان بکنم.

من رای می دهم چون می خواهم اگر گامی به جلو بر نمی داریم لااقل به گذشته برنگردیم


این نوشته بسیار زیبا از سوشیانت است. مطلب کامل را از اینجا بخوانید





Tuesday, June 14, 2005

نانوشته های همایش حامیان معین..

شعارهای شیرین و ته مزه های تلخ درگیری نیروی انتظامی با شرکت کنندگان همایش امروز به قول عرفان تا چند ساعت دیگر که از کلاس برگشتم



در ستاد هاشمی چه می گذرد؟

به گزارش خبرنگار اختصاصی من از تهران هر کس که نرفته ستاد هاشمی از دستش رفته:

ستاد هاشمی در خیابان فرشته مثل خط تولید کار می کنه، کلی ماشین مدل بالا که کمترینش ۲۰۶ است صف کشیده اند. در عرض سی ثانیه همه جای ماشین با تبلیغات پر می شه ، می ره جلو ۵ تا دختر و پسر سوار می شوند، یک نوار خارجی می گذارند ، و ماشین بعدی...

یکی از هم کلاسی های من رفته برای همکاری. شناسنامه اش را گرفتند و یک پرشیا با دو تا دختر و یک بغل برچسب بهش دادند که بره در سطح شهر تبلیغ کنه و به هر ستادی که رسید خودش را معرفی کنه. اون هم دخترها را برداشته رفته فشم و ساعت ۱ نصفه شب برگشته! در نتیجه ماشین و دخترها را پس گرفته اند و شناسنامه اش را دادند دستش و البته ۵۰۰۰۰ تومانی را هم که قول داده بودند بی خیال شدند



Monday, June 13, 2005

سقوط

نمی دونم چرا این روزها انقدر عقاب درو برمون زیاد شده! این هم یک شعر بسیار زیبا از دوست عزیزم سیامک ارزانپور
که من احساس می کنم یه جورایی با حال و هوای این روزها می خونه

سقوط

روزی اگر عقاب
در انتظار صید
بنشسته بر درخت
مغرور
مطمئن
صید کسان شود
تیری ز دست غیب
ناگاه
بی خبر
در قلب نازکش
یک آن فرو رود
در لحظه ی سقوط
پرهای بی غمش
آسوده
بی خیال
در لابه لای باد
بر این تصورند
پرواز دیگری
بهر شکار صید
آغاز گشته است



ملالی هست...

به شدت دچار یأس فلسفی شدم و شدیدا نیاز به خود تحویل گیری دارم، اما پا نمیده. چرا شبانه روز ۴۸ ساعت یا ۷۲ساعت نیست؟ کلی طرح و ایده دارم برای کارهای مختلف که حتی یکیش را هم انجام ندادم. همش هم تقصیر وقت نیست، خدایا من چه ام شده؟این هوای مسخره هم شده قوز بالا قوز ،از گرما و رطوبت صددر صد دارم تبخیر می شم،‌اما نمی فهمم چرا وزنم به جای کم شدن بیشتر و بیشتر می شه؟

Sunday, June 12, 2005

خدا خودش رحم کنه

خبر انفجار تو خیابان ۱۷ شهریور تهران و اهواز را الآن دیدم و شوکه شدم
این نامردها نمی گذارند یه آب خوش از گلوی کسی پایین بره و باید به همین زودی انتقام شادی مردم در صعود به جام جهانی را می گرفتند. وقتی به زبان خوش زورشان نرسید که انتخابات را نظامی کنند،‌به زبان ناخوش این کار را می کنند. حالا از فردا یادشان می افته که باید امنیت برقرار کرد و توی هر یک متر سه تا پلیس ترسناک به زبان خودشان تا دندان مسلح ، از همونهایی که من فقط توی ماجرای کوی دانشگاه دیدم , ‌می کارند
خدا خودش رحم کنه

Saturday, June 11, 2005

باز شاهی

اکنون که همای رحمت از آسمان پس از زیر پا گذاشتن ۷ قاره بر سر اینجانب فرود آمده است چاره ای نیست جز اینکه به ندای حق لبیک گفته و کفن پوشان برای آزادی میهن بشتابم. آه وطن حالا که پیغام آور خود را به سوی من روانه کرده ای من هم خاضعانه داروی تلخ را می خورم و با هواپیما به سویت می آیم تا درفش کاویانی برافرازم و حالا که مشیت خدایگان چنین بوده است من چگونه از پذیرش حکومت ایران سر باز زنم؟
نه بابا خل نشدم همش راسته، امروز صبح ساعت ۶ ما با سر صدای یک عقاب نسبتا بزرگ که رو لبه بالکن نشسته بود بیدار شدیم ، قبلا اینجا انواع جک و جانور و جونده و پرنده دیده بودیم جر این یکی! حالا ما موندیم که تو این دهات پرت که نه کوه داره نه پرنده شکاری این عقاب از کجا پیداش شده بود؟ نکنه هری پاتریم خودمون خبر نداریم و این عقابه را هم پروفسور مک گوناگال محض احترام جای جغد برامون فرستاده؟
خودمونیم، عجیب احساس سلطان و شبان بهم دست داده

می گم چه طوره پیشنهاد کنیم معین انصراف بده کدیور بیاد به جاش

می گم چه طوره پیشنهاد کنیم معین انصراف بده کدیور بیاد به جاش!! من که از این حرفهاش خیلی لذت بردم
الان معلوم نیست که ما «رئیس جمهور» می خواهیم گزینش کنیم یا «رئیس قوه مجریه» می خواهیم انتخاب کنیم. کاندیداها الان درحد اختیارات رئیس جمهور یک کشور دموکراتیک دارند سخن می گویند. درحالی که امکان برآورده کردن این سخنان با این قانون اساسی و اختیارات رئیس جمهوری اندک است. دولتی که وزیر امورخارجه آن صلاحیت ریاست هیات دیپلماتیک آن را در مذاکرات هسته ای به عهده نداشته باشد به درد لای جرز می خورد و متاسفانه دولت ما الان چنین است. وزیرخارجه ما در هیات مذاکره هسته ای کاره ای نیست. حال آیا با این شرایط و با آرای مردم سیاست های کلی ممکن است تغییر کند؟ خیر، چنین نیست. ما الان باید رئیس قوه مجریه ای انتخاب کنیم که در چارچوب سیاست های کلی
هیچ نقشی ندارد

Friday, June 10, 2005

يادش بخير، نامه 24 فرمانده سپاه به خاتمي


این هم به درخواست الپر بسیار عزیز
اگر حوصله خوندن همش را ندارید بروید پایین صفحه و فقط متن نامه را بخوانید و خودتان قضاوت کنید

روزهای بحرانی پس از ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ بود. شهر رنگ و بوي نظامي به خود گرفته بود. همه از چيزي مي‌ترسيدند كه نمي‌دانستند چيست. شايد بعدها كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نسبت به يك توطئه كودتا هشدار داد، همه ريشه ماجرا را فهميدند. ريشه به نامه‌اي بازمي‌گشت كه تعدادي از فرماندهان سپاه براي رئيس‌جمهور نوشته بودند، و شايد اگر هوشياري آقاي خاتمي نبود، آنها مي‌توانستند سران نظام را نيز نسبت به اين عمل توجيه كنند. اما اين اتفاق نيفتاد، و آن نامه چون لكه ننگي بر دامن امضاكنندگان آن ماند...ادامه مطلب.

رياست محترم جمهوري حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمين جناب آقاي سيدمحمد خاتمي
با عرض سلام و خسته نباشيد به استحضار مي‌رساند:
به‌دنبال حوادث اخير به عنوان مجموعه‌اي از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شريف ايران، وظيفه‌ی خود دانستيم مطالبي را خدمت حضرت‌عالي دانشمند ارزشمند عرضه بداريم. اميدواريم با سعه‌ی صدر و شعار ارزشمند توأم با سيره‌اي كه تبليغ مي‌فرماييد (شنيدن هر سخن و ايده‌ ولو مخالف) به اين موضوع كه شايد درد هزاران زجركشيده‌ی انقلاب باشد كه امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمي نگران، مسائل و حوادث انقلاب را مي‌نگرند و سكوت، مسامحه و ساده‌انگاري مسئولين كه از بركت خون هزاران شهيد بر مسند نشسته‌اند، متحير و متعجب‌اند.
جناب آقاي خاتمي، قطعاً همه‌ی ما حضرت‌عالي را انساني وارسته، انقلابي، متدين و داراي ريشه‌ی عميق ديني در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و مي‌دانيم، اما نحوه‌ی برخورد با حوادثي كه همه‌ی ما شاهد شادي و رقص دشمنان پيرامون آن هستيم و در اولويت قرار دادن پيگيري برخي اشتباهات و تخلفات و بزرگ كردن آنها در مقابل عدم توجه و يا كوچك جلوه دادن برخي ديگر از همين نمونه قانون‌شكني و هتك حرمت و فشار، باعث شده است جريان‌هاي معاند با انقلاب گستاخ‌تر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌كارانه و با دلزدگي توأم با نااميدي، هر روز تحقير شده و به ثمره‌ی اين همه خون نگريسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر مي‌گزند.
جناب آقاي رئيس‌جمهور، حمله به كوي دانشگاه همان‌طوري كه رهبر بزرگوار و مظلوم اين انقلاب فرمودند امري ناپسند، زشت و بد بود و علي‌رغم اين‌كه سخت‌ترين و تندترين برخوردها با آن انجام پذيرفت اما همه‌ی مردم به دليل ناپسندي عمل انجام شده اين برخوردها را پذيرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام اين است كه آيا فاجعه فقط
همين بود؟
صرفاً همين موضوع قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد، اما آيا حرمت‌شكني و توهين به مباني اين نظام، تاسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كم‌تر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كم‌نظير، كم‌تر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سئوال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار ده‌ها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟
جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عده‌اي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهيد مطهري در حركت‌اند، بچه‌هاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال مي‌كردند غيرت شما كجا رفته است؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، امروز وقتي چهره‌ی رهبر معظم انقلاب را ديديم مرگ خودمان را از خداوند طلب كرديم چون كه كتف‌هايمان
بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو بايد ناظر پژمرده شدن نهالي باشيم كه حاصل 14 قرن سيلي و زجر شيعه و اسلام است.
جناب آقاي خاتمي، شما خوب مي‌دانيد، در عين توانمندي به‌خاطر مصلحت‌انديشي دوستان ناتوانيم. چه كسي است كه نداند امروز منافقين و معاندين دسته دسته به نام دانشجو به صف اين معركه مي‌پيوندند و خودي‌هاي كينه‌جو و منفعت‌طلب كوته‌نظر آتش‌بيار آن شده‌اند و براي تهييج آن، از هر سخن و
نوشته‌اي دريغ نمي‌كنند؟
جناب آقاي خاتمي، تا كي با اشك بنگريم و خون دل بخوريم و با هرج و مرج و توهين، تمرين دموكراسي كنيم و به قيمت از دست رفتن نظام صبر انقلابي داشته باشيم؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، هزاران خانواده‌ی شهيد و جانباز و رزمنده به شما رأي دادند كه رأي آن‌ها مدال سينه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با اين مسائل را دارند و ما امروز رد پاي دشمن را در اين حوادث به خوبي مي‌بينيم و قهقهه‌ی مستانه را مي‌شنويم. امروز را دريابيد كه فردا خيلي دير است و پشيماني فردا غيرقابل جبران است.
سيدبزرگوار، به سخنراني به ظاهر دوستان و خودي‌ها در جمع دانشجويان بنگريد، آيا همه‌ی آن گفته‌ها تشويق و ترغيب به هرج و مرج و قانون‌شكني نيست؟
آيا معناي سال امام (ره) همين بود؟ آيا به همين صورت مي‌توان ميراث گرانبهاي او را حفظ كرد و آيا بي‌توجهي تعداد اندكي به نام حزب‌الله مجوزي است براي شكستن سر هر متدين و هتك حرمت آن؟
جناب آقاي خاتمي، رسانه‌ها و راديوهاي دنيا را بنگريد، آيا صداي دف و دهل آن‌ها به گوش نمي‌رسد؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آن‌قدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست.
در پايان با كمال احترام و علاقه به حضرت‌عالي اعلام مي‌داريم كاسه‌ی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نمي‌دانيم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شريف ايران در دوران دفاع مقدس: غلامعلي رشيد ـ عزيز جعفري ـ محمدباقر قاليباف ـ قاسم سليماني ـ جعفر اسدي ـ احمد كاظمي ـ محمد كوثري ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقري ـ غلامرضا محرابي ـ عبدالحميد رئوفي‌نژاد ـ نورعلي شوشتري ـ دكترعلي احمديان ـ احمد غلامپور ـ‌ يعقوب زهدي ـ نبي‌الله رودكي ـ علي فدوي ـ غلامرضا جلالي ـ امين شريعتي ـ‌ حسين همداني ـ اسماعيل قاآني ـ علي فضلي ـ‌ علي زاهدي ـ مرتضي قرباني.

در خانه هاشمي رفسنجاني چه مي گذرد؟

بعد از پرونده های اطلاعات موازی در گویا ، حالا اطلاعات دیگه ای داره رو می شه.من نمی دونم چرا درست سرانتخابات از این اتفاقها می افته، اما به هر حال اگر راست باشه خیلی تکان دهنده است، البته کلیات هیچ وقت پوشیده نبوده... این آقا هم پشتش به جاهای محکمی مثل سازمان ملل بنده ( به ادعای خودشون) که چنین جرأتی پیدا کرده. البته این ادعا هم کمی خنده داره چون اگر سازمان ملل زورش می رسید که در قوانین داخلی کشورها دخالت کنه این کار را در مورد ایران انجام می داد نه کانادا!کشف الله هر چی حقیقته و ارحم الذین افشاها



نامه از قالیباف!!!!

ظاهرا من مورد لطف سردار قرار گرفته ام و برای من ای-میل ارسال فرموده اند!اونم خالی . هیچی تویش نیست.البته بعدش هم یکی دیگه اومد که اگر به سردار رأی بدین زندگیتون گل و بلبل می شه. مثل اینکه دوستان دیگه هم از این نامه ها دریافت کرده اند. یعنی من باید چند تا پست قبلی را پاک کنم؟

چند نفر دیگه چنین ای-میلی گرفته اند؟


Thursday, June 09, 2005

اتاوا,اتاوا ما داریم می آییم

ما داریم اتاوا که دوباره می سازمت وطن بکنیم. هر کس می آید یک سر به اینجا و اینجا بزنه، سعی کنید بیایید،‌خوش می گذره...



Wednesday, June 08, 2005

این بابا دلقک بازیش گرفته؟

این بابا دلقک بازیش گرفته؟



این یکی هم که اصلا اسمش استفاده ابزاری نیست! احتمالا از پیشنهادهای فائزه خانومه! اگر پاش بیفته هاشمی خودش هم با این ریخت و قیافه از تجریش تا پارک ملت را با اسکیت می آید


رفتیم جام جهانی

رفتیم جام جهانی!! خیلی خوشحالم اما نمی تونم بالا پایین بپرم و جیغ بکشم، مثل ۷ سال پیش بروم تو خیابون تا نصفه شب ایران ایران بگم .
خیلی خوشحالم به خاطر تمام مردم ایران که انقدر کم شادی می بینند و به چنین جشنی احتیاج داشتند.
خیلی خوشحالم، برای همه آنهایی که الان دارند می خندند، خدایا کی می شه که این خنده ها دائمی باشه و برای همیشه باقی بمونه؟


Tuesday, June 07, 2005

فراخوان عمومی برای اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی



چرا تا وقتی من ایران بودم از این خبرها نبود؟ دوستان جای ما را هم خالی کنید
به هر حال من هم از راه دور به شدت حمایت می کنم


Monday, June 06, 2005

اگر می خواهید دو سال دیگر دوست دختری مثل من داشته باشید، به قالیباف رای دهید

همه برنامه های طنز تلویزیون بایددرشون را تخته کنند و ۲۴ ساعته فقط تبلیغات و نطق انتخاباتی پخش کنند.
این هم سند و مدرکش


اختصاص 150 ميليون دلار براي خريد تجهيزات پژوهشي

معاون پژوهشي وزير علوم از اختصاص 150 ميليون دلار براي خريد تجهيزات پژوهشي به دانشگاه‌ها و مراكز تحقيقاتي كشور خبر داد.

دكتر رضا منصوري در گفت‌وگو با خبرنگار «پژوهشي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با اشاره به ارز 400 ميليون دلاري دولت براي تجهيز دانشگاه‌ها و روزآمد كردن تجهيزات پژوهشي در برنامه سوم توسعه، تصريح كرد: اين مبلغ توسط وزارت علوم در دانشگاه‌ها هزينه مي‌شود كه قسط اول آن كه حدود 200 ميليون دلار است از سال تحصيلي 81-80 در دانشگاه‌ها هزينه شده است.

ادامه خبر



Sunday, June 05, 2005

تلاش برای آزادی مجتبا سمیعی‌نژاد، وبلاگ‌نویس زندانی


مجتبی سمیعی‌نژاد، وبلاگ‌نویس 25 ساله و دانشجوی رشته ارتباطات، نویسنده‌ی وبلاگ "من نه منم" و سپس "استیجه"، از تاریخ 11 آبان 1383 تا هشت بهمن 1383 را، "به دلیل انتشار خبر بازداشت 3 وبلاگ‌نویس دیگر" در بازداشت به سر برد. سپس بعد از آزادی موقت در بهمن‌ماه 1383، برای انتشار نظراتش وبلاگ جدیدی ایجاد کرد و همین امر موجب دستگیری مجدد وی، درست به فاصله‌ی چند روز پس از آزادی‌اش گردید که این حبس تا امروز نیز ادامه داشته است. مجتبی سمیعی‌نژاد اینک در زندان قزل حصار در میان مجرمان عادی و خلافکاران به‌سر می‌برد.حکم دو سال زندان برای مجتبا، رسماً به وکیل وی ابلاغ شده است و جرم ناکرده‌ی او "وبلاگ‌نویسی" است؛ همان‌کاری که همه‌ی ما به آن مشغول‌ایم. این حکم در شعبه‌ی سیزده دادگاه انقلاب به‌وسیله‌ی قاضی سعادت صادر شده است. وظیفه‌ی انسانی و اخلاقی ما وبلاگ‌نویسان و همه‌ی کسانی که به حقوق بشر اعتقاد دارند، اعتراض به این ظلم مسلم است. از تمامی وبلاگ‌نویسان، نهادهای حقوق بشری و انسان‌های آزاده‌ی ایران و جهان خواستاریم تا صدای اعتراض خود را به این عمل غیر قانونی و حکم غیر انسانی بلند کرده و آزادی فوری مجتبا سمیعی‌نژاد را خواستار شوند.
توضیح:این حرکت به هیچ نهاد، شخص، گروه و ایدئولوژی وابسته نیست و در واقع حرکتی است مستقل و جوشیده از درون خود وبلاگ‌نویسان

Wednesday, June 01, 2005

آوازهای روزانه

من فکر می کنم انجام یک کار نصفه نیمه خیلی بهتر از این است که بگی بعدا سر وقت درست و حسابی انجامش می دم و بعدا هم هیچ وقت نیاید!
بنابراین همین جا بدون مقدمه : این وبلاگ آوازهای روزانه خیلی کارش درسته ! گذشته از موسیقی ناب و آموزش موسیقی که من مشتریش هستم ،بحثهای مربوط به هر آواز که علی مطرح می کنه و نکات ظریفی که یاد آوری می کنه انقدر جذاب هستند که نظرات مربوطه گاه تبدیل به مقاله های جدی می شوند. نمونه اش این بحثی که در مورد مفهوم عشق در گرفته و اینکه آیا اصلا ما در زندگی بهش احتیاج داریم ؟علی جان پیشنهاد می کنم علاوه بر آموزش آواز این بحثهای دوست داشتنی و آموزنده را هم در مجموعه ای گردآوری کنی. به نظر من که در نوع خودش بی نظیره